رن ء. [ رَن ْءْ ] (ع مص ) دیدن چیزی را یاکسی را. (منتهی الارب ). نگاه کردن چیزی را یا کسی را. (اقرب الموارد) (از متن اللغة). || گران بار آمدن . (از منتهی الارب ). در راه رفتن سنگینی داشتن . و گویند: جاء یرناء فی مشیته ؛ ای یتثاقل . (اقرب الموارد). || حنا بستن به سر. (از متن اللغة). || بانگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). آواز برآوردن . || (اِ) صوت . (متن اللغة).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.