کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دگرگونه شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دگرگونه شدن
لغتنامه دهخدا
دگرگونه شدن . [ دِ گ َ گو ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متغیر شدن . منقلب شدن . عوض شدن . تغییر کردن : به فر جهاندار کسری سپهردگرگونه تر شد به آئین و مهر. فردوسی .شه بربرستان بیاراست جنگ زمانه دگرگونه تر شد برنگ . فردوسی .چو بگرفت جای خرد آرزوی دگرگو...
-
واژههای مشابه
-
دگرگونه کردن
لغتنامه دهخدا
دگرگونه کردن . [ دِ گ َ گو ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر دادن . مبدل کردن :بدیشان چنین گفت امشب خروش دگرگونه تر کرد باید ز دوش . فردوسی .مر قول مزور سخنی باشد کآن راگوینده دگرگونه کند ساعت دیگر. ناصرخسرو.- جامه دگرگونه کردن ؛ تبدیل کردن آن . م...
-
جستوجو در متن
-
دیگرگونگی
لغتنامه دهخدا
دیگرگونگی . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) دگرگونه . دگرگونگی . دیگرگونه شدن .
-
خشک شدن
لغتنامه دهخدا
خشک شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقابل تر شدن ،رطوبت چیزی از بین رفتن . نم چیزی گرفته شدن . بدون رطوبت شدن . جَفاف . یبس . جفوف . (تاج المصادر بیهقی ).- خشک شدن آب چاه ؛ بپایان رسیدن آب آن . لطع. (منتهی الارب ).- خشک شدن آب دهن ؛ بدون آب شدن دها...
-
دگر گشتن
لغتنامه دهخدا
دگر گشتن . [ دِ گ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) تغییر یافتن . دگر شدن . تغییر کردن . عوض شدن . تغیر. تغییر. (یادداشت مرحوم دهخدا). مبدل شدن . تبدیل شدن . تغییر یافتن وضع و حال . و رجوع به دگر شدن شود : نه از دانش دگر گردد سرشته نه از مردی دگر گردد نوشته . (...
-
پژمردن
لغتنامه دهخدا
پژمردن . [ پ َ م ُ دَ ] (مص ) پژمریدن . پژمرده شدن . پلاسیدن . خوشیدن . خشکیدن . ترنجیدن . درهم کشیده شدن . انجوخ گرفتن . (لغت نامه ٔ اسدی ). اِلواء. ذَب ّ. ذُبوب . ذَوی . ذبول . ذبل . کبْو. کُبو. ذَأو. ذَأی . قبوب . افسردن . فسردن . افسرده شدن . پ...
-
نژندی
لغتنامه دهخدا
نژندی . [ ن ِ / ن َ ژَ ] (حامص ) غمگینی . دل گرفتگی . ملالت . افسردگی . اندوه . (ناظم الاطباء). غم . ملال . نژند بودن : درستی و هم دردمندی بودگهی خوشی و گه نژندی بود. فردوسی .سلیح و سپاه و درم پیش تست نژندی به جان بداندیش تست . فردوسی .نژندی و هم شاد...
-
برگشتن
لغتنامه دهخدا
برگشتن . [ ب َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) برگردیدن . رجعت کردن . (ناظم الاطباء). مقابل رفتن . (فرهنگ فارسی معین ). بازگشتن . واگشتن . مراجعت کردن . عودت کردن . عود کردن . بازآمدن . بازپس آمدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع . عودت . احریراف . اًزدهاف . اًصماء. اص...
-
شوریدن
لغتنامه دهخدا
شوریدن . [ دَ ] (مص ) برهم زدن و درآمیختن چیزی یا چیزهایی به یکدیگربا آلتی یا با دست یا به یک انگشت . بیامیختن با کفچه و انگشت و مانند آن . (یادداشت مؤلف ) : وز سرانگشت نگارینش گوئی که مگرغالیه دارد شوریده با شوره ٔ سیم . معروفی . سه درم سنگ تخم خرف...
-
اطعام
لغتنامه دهخدا
اطعام . [ اِ ] (ع مص ) خورانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طعام دادن . (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 14) (تاج المصادر بیهقی ). خوراندن . سور دادن . سور. اطعام کسی را؛ به غذا واداشتن وی را. طعمه دادن به کسی . (از اقرب الموارد) : ا...
-
کار و بار
لغتنامه دهخدا
کارو بار. [ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) اُشْغولة.(منتهی الارب ). کار و کرد. (آنندراج ). مشغولیت و معامله و شغل و کسب و پیشه . (ناظم الاطباء) : چون راست شود کار و بارت بندیش از فرود کارت .(لغت فرس چ اقبال ص 120 ذیل لغت «فرود» از حاشیه ٔ اسدی نخجوانی )....
-
گونه
لغتنامه دهخدا
گونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) عارض و رخساره که به عربی خد گویند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ). مجازاً رخسار و چهره را گویند. (انجمن آرا). هریک از برجستگی دو جانب روی آدمی . (یادداشت مؤلف ). دو طرف صورت . لپ ...
-
اصباهان
لغتنامه دهخدا
اصباهان . [ اِ ] (اِخ ) معرب اسپاهان است ، و آن شهریست مشهور در عراق و نام اصلی او این است . (برهان ) (آنندراج ).و صاحب منتهی الارب کلمه ٔ اصبهان را بنقل از صاحب قاموس مشتق از اَصَّت الناقة آورده است که بمعنی سخت گردیدن گوشت ناقه و محکم شدن پیوستگی ا...