کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوربینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوربینی
لغتنامه دهخدا
دوربینی . (حامص مرکب ) صفت و حالت دوربین . دیدن موجودات از فاصله ٔ دور. دیدن دور بهتر از نزدیک . || مآل اندیشی و عاقبت اندیشی و بصیرت .(ناظم الاطباء). صفت و حالت دوراندیش . دوراندیشی . آخربینی . تدبیر درکارها. (یادداشت مؤلف ) : تو از شهامت و کیاست و...
-
جستوجو در متن
-
تیزبینائی
لغتنامه دهخدا
تیزبینائی . (حامص مرکب ) دوربینی و حدت بصر. (ناظم الاطباء). || فراست . ذکاوت . رجوع به تیزبینی شود.
-
رومر
لغتنامه دهخدا
رومر. [ م ِ ] (اِخ ) منجم مشهور دانمارکی است . به سال 1644 م . در کپنهاک به دنیا آمد و در سال 1710م . درگذشت . وی دوربینی برای کشف سرعت نور و تعیین محل اجرام آسمانی اختراع کرد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
-
دور دیدن
لغتنامه دهخدا
دور دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) دوربینی . دیدن از فاصله ٔ بسیار. مسافت دور را دیدن . دیدن نقطه ٔ دوردست را : زغن گفت از این دور دیدن چه سودکه بینایی دام و بندت نبود. سعدی (بوستان ).|| پایان کار را دیدن . عاقبت بین بودن . دوربینی . فرجام کار رادیدن : ...
-
دوراندیشی
لغتنامه دهخدا
دوراندیشی . [ اَ ] (حامص مرکب )صفت و حالت دوراندیش . مآل اندیشی . بینش صحیح آینده . آینده نگری . عاقبت اندیشی . (یادداشت مؤلف ). عاقبت اندیشی و بصیرت و دوربینی و اطلاع . || ملاحظه ٔ عاقبت کار. (ناظم الاطباء). مآل اندیشی . عاقبت اندیشی .
-
زاویه سنج
لغتنامه دهخدا
زاویه سنج . [ ی َ / ی ِ س َ ] (اِ مرکب ) دستگاه تعیین مقدار زاویه . در تحفة الافلاک آمده : با مقیاس الزاویه زوایای مرسوم را میتوان سنجید و زوایای غیرمرسوم را با اسباب دیگر بسنجند. [ زاویه سنج ] که مقیاس الزاویه یا قوس الزاویه دوربینی تعبیه شده است و ...
-
هوی گنس
لغتنامه دهخدا
هوی گنس . [ گ ِ ] (اِخ ) کریستیان . از علمای بزرگ ریاضی و منجمین مشهور عالم است . وی در سال 1629 م . در شهرلاهه پایتخت هلند به دنیا آمد. در سال 1656 م . بوسیله ٔ دوربینی که خود ساخته بود یکی از ماههای زحل را دید و سه سال بعد نیز حلقه ای که گرد زحل اس...
-
نزهت
لغتنامه دهخدا
نزهت . [ ن ُ هََ ] (اِخ ) (خواجه ...) نوراﷲ کشمیری . از پارسی گویان هند و از شاگردان میرزا عبدالغنی کشمیری است . به سال 1140 هَ . ق . درگذشت . او راست :دویدم تا به تحصیل کمال از دوربینی هاچو پروین صاحب خرمن شدم از خوشه چینی ها. (از صبح گلشن ص 416).و ...
-
اولاغ
لغتنامه دهخدا
اولاغ . (ترکی ، اِ) خر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). الاغ : فرمود اورا چرا می آرند و اولاغ به هرزه خسته می کنند. (جامع التواریخ رشیدی ). تا ممر ایلچیان بسبب نشستن اولاغ دورنیفتد. (جهانگشای جوینی ). || مطلق مرکوب :در بختیاری خان گفت : اولاغی ایاهه ؛ (ال...
-
پیش بینی
لغتنامه دهخدا
پیش بینی . (حامص مرکب ) عمل پیش بین . دوراندیشی . احتیاط. دوربینی . احتیاطکاری . آخربینی . مآل اندیشی . عاقبت اندیشی . (انجمن آرا). عاقبت بینی : به پیش بینی آن بیند او که دیده نیندمنجمان سطرلاب آسمان پیمای . فرخی .آنجا که پیش بینی باید موفقی آنجا که ...
-
حامد
لغتنامه دهخدا
حامد. [ م ِ ] (اِخ ) ابن خضر الخجندی ، مکنی به ابومحمود. از بزرگان علماء ریاضی و رصد معاصر فخرالدوله ٔ دیلمی ، وی در مثلثات مستقیمه و کرویه تتبعات داشته و بطوری که ابوریحان بیرونی در کتاب «مقالید علم هیئت » می آرد، شکل مغنی در مثلثات کروی (اُکر) از ا...
-
کرکس
لغتنامه دهخدا
کرکس . [ ک َ ک َ ] (اِ) کرگس . مرغ مردارخوار که دژکاک و به تازی نسر گویند. (ناظم الاطباء). مرغ مردارخوار باشد و به عربی نسر گویند. (برهان ). مردارخوار. لاشخور. دال . لشخور. (یادداشت مؤلف ). نسر. (نصاب ) (زمخشری ). رخم . عجوز. رخمه . ام عجینه . نَهضَ...
-
صاحب
لغتنامه دهخدا
صاحب . [ ح ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی مذکر از صُحْبة و صحابة. یار. ج ، صَحْب ، صُحبة، صُحْبان ، صِحاب ، صَحابة، صِحابة. ج ِ فاعل بر فَعالة جز در این مورد نیامده است . (منتهی الارب ). ج ، اَصحاب ،صَحب ، صَحابة، صِحاب ، صُحبة، صَحبان . || همراه . (ربنجنی...
-
عمل
لغتنامه دهخدا
عمل . [ ع َ م َ ] (ع اِ) کار. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). هر کار و فعلی که بعمد و بقصد از حیوانی سر زند. (از اقرب الموارد). ج ، أعمال . کار و کردار و فعل . (ناظم الاطباء). کنش . آنچه از آدمی سر زند از کار نیک و بد : آن پاکروح را بود از عمله...