کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دلسوزگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دلسوزگی
لغتنامه دهخدا
دلسوزگی . [ دِ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) دلسوزی . تأسف . ترحم . شفقت : کز ایدر به ایران شوی با سپاه به دلسوزگی با تو آیم به راه . فردوسی .که او داشتی تخت و گنج و سرای شگفتی به دلسوزگی کدخدای . فردوسی .به دلسوزگی بیژن گیو راوگرنه دلاور یکی نیو را.فردوسی...
-
جستوجو در متن
-
انده گوار
لغتنامه دهخدا
انده گوار. [ اَ دُه ْ گ ُ ] (نف مرکب ) اندوه بر. که اندوه گوارا کند : از سر دلسوزگی فاخته آمد بمن داد مرا از سخن شربت انده گوار.عمادی شهریاری .
-
بویه
لغتنامه دهخدا
بویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) آرزومندی . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). یوبه : ز سهم وی و بویه ٔ پور خویش خرد در سرم جای بگرفت بیش . فردوسی .مرا بویه ٔ پور گم بود خاست به دلسوزگی جان همی رفت خواست . فردوسی .ترا بویه ٔ دخت مهراب خاست دلت ...
-
پویه
لغتنامه دهخدا
پویه . [ ی َ /ی ِ ] (اِمص ) اسم از پوییدن . رفتاری متوسط نه آهسته و نه تند. (برهان ). رفتن نه بشتاب و نه نرم . رواغ . (منتهی الارب ). تاخت . بپویه رفتن . پوییدن : زواره چو بشنید آن پند اوی بپویه فکند اسپ و بنهاد روی . فردوسی .یکی شارسان دید و جای بزر...