کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دارالحکومه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دارالحکومه
لغتنامه دهخدا
دارالحکومه . [ رُل ْ ح ُ م َ ] (ع اِ مرکب ) سرای حاکم . || محل حکومت کردن . رجوع به دارالجلال و دارالخلافه شود.
-
جستوجو در متن
-
حکومتی
لغتنامه دهخدا
حکومتی . [ ح ُ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به حکومت . || فرمانداری . استانداری . دارالحکومه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
حکومت نشین
لغتنامه دهخدا
حکومت نشین . [ ح ُ م َ ن ِ ] (اِ مرکب ) شهر یا قصبه ای که مقر حاکمی که از عاصمه ٔ ملک رود، نشیند: حکومت نشین کردستان سنندج است . دارالحکومة. دارالایالة.
-
اوپچه
لغتنامه دهخدا
اوپچه . [ اَ چ َ / چ ِ ] (اِ) افسر دارالحکومة. (آنندراج ). یک قسم صاحب منصبی در دیوانخانه . (ناظم الاطباء).- اوپچه خانه ؛ حراست گاه و پاسبانخانه و بمعنی طلایه . (آنندراج ).
-
دارالدوله
لغتنامه دهخدا
دارالدوله . [ رُدْ دَ / دُو ل َ ] (ع اِ مرکب )رجوع به دارالجلال ، دارالحکومه و دارالخلافه شود. || (اِخ ) لقب سیستان :... دارالدوله گفتندی سیستان را. (تاریخ سیستان ). || (اِخ ) لقب شهر کرمانشاه بوده است . (مسکوکات ایران رابینو ص 98).
-
تورید
لغتنامه دهخدا
تورید. [ ت ُ ] (اِخ ) دارالحکومه ٔ قدیم روس که شامل کریمه و چند کشور مجاور آن بوده است . (از لاروس ). شبه جزیره ای است در شمال دریای سیاه و جنوب روسیه که امروز آن را کریمه می نامند. (اعلام تمدن قدیم فوستل دوکلانژ). رجوع به تاریخ ایران باستان ج 1 ص 57...
-
بلطشصر
لغتنامه دهخدا
بلطشصر. [ ب َ طَ ش َص ْ ص َ ] (اِخ ) (به معنی بعل زندگانی او راحفظ کند، و یا امیر بل ). اسمی است که در دارالحکومه ٔ بنوخدنصر به دانیال داده شد. (از قاموس کتاب مقدس ). نام بابلی دانیال نبی است . (از دایرة المعارف فارسی ). بلتشصر. بلشصر. و رجوع به بلتش...
-
دیوانخانه
لغتنامه دهخدا
دیوانخانه . [ دی ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )(از: دیوان + خانه ) بارگاه سلطنت . || عدالتخانه . (ناظم الاطباء). محکمه . دارالقضاء. (یادداشت مؤلف ) : و بر مقتضاء این ادرارنامه از دیوانخانه ٔ «لولاک لما خلقت الافلاک » منشیان قل لاأسئلکم علیه اجرا الا المودة...
-
اسکراپار
لغتنامه دهخدا
اسکراپار. [ اِ] (اِخ ) قضائی است در آرناودستان در سنجاق برات از ولایت یانیه و در جانب جنوب شرقی برات که سمت مرکزیت دارد، و از 63 دهکده مرکب است . مرکز آن را چوروووده خوانند این محل یک دارالحکومه و 3 کاروانسرا دارد و در هر پنجشنبه یک بازار مکاره ٔ هفت...
-
تکاف
لغتنامه دهخدا
تکاف . [ ت َ ] (اِخ ) دهی به خوزستان ودهی به نیشابور. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ازقرای نیشابور است . ابوالحسن بیهقی گوید این لفظ تکاب است یعنی تَک ِ آب و آن عبارتست از گودالی که آب درآن جمع می شود و گوید تکاب الگه ای است در خاک نیشابور که دار...
-
درخانه
لغتنامه دهخدا
درخانه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ سلاطین و امرا که در عرف هند دربار گویند. (آنندراج ). دربار پادشاهی . سرای سلطنتی . (ناظم الاطباء). خانه ٔ شاه . دربار شاه . || (اصطلاح دوره ٔ قاجاریه ) دارالحکومه . || هر یک از ادارات دولتی . (یادداشت مرحوم...
-
ناطق
لغتنامه دهخدا
ناطق . [ طِ ] (اِخ ) رحمت اﷲ (خواجه ...) لاهوری به روایت مؤلف صبح گلشن «در دهلی نشو و نما یافته و برای کسب کمال به ملک توران شتافته ... مدتی در فرح آباد به سر برد و در آخر عمر به دارالحکومه ٔ لکهنو اقامت گزیده همانجا جان به قابض ارواح سپرد» . او راس...
-
بلاط
لغتنامه دهخدا
بلاط. [ ب َ / ب ِ ] (اِخ ) نام چند جایگاه است : دهی است در دمشق . (منتهی الارب ). بیت البلاط؛ قریه ای است از قرای غوطه ٔ دمشق . (از معجم البلدان ) (از مراصد). || قلعه ای است در اندلس . (منتهی الارب ). بلاط عَوسَجه ؛ قلعه ای است در اندلس از اعمال شنتب...
-
جبل طارق
لغتنامه دهخدا
جبل طارق . [ ج َ ب َ ل ِرِ ] (اِخ ) یا جون جبل طارق . نام شهری است نزدیک به جبل طارق . صاحب منجم العمران آرد: شهر جبل طارق در مسافت 65میلی قادس بسمت جنوب شرقی قرار دارد و حدود بیست هزار تن سکنه ٔ انگلیسی و اسپانیولی و یهودی و مغربی دارد. دولت انگلستا...