کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حدس و گمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حدسی
لغتنامه دهخدا
حدسی . [ح َ ] (ص نسبی ) منسوب به حدس . از روی حدس و گمان و تخمین . احتمالی . تخمینی .
-
تخمین
لغتنامه دهخدا
تخمین . [ ت َ ] (ع مص ) به گمان سخن گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ناظم الاطباء). گفتن در چیزی به گمان وقیاس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گفتن در چیزی به حدس . (از اقرب الموارد) (از المنجد). به گمان و قیاس سخن گفتن . (آنندراج ) (از فرهنگ ن...
-
تخمینی
لغتنامه دهخدا
تخمینی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تخمین ، یعنی قیاسی و حدسی و گمانی . (از ناظم الاطباء). بطور حدس و گمان . از روی تقریب . رجوع به تخمین و تخمیناً شود.
-
تخمیناً
لغتنامه دهخدا
تخمیناً. [ ت َ نَن ْ ] (ع ق ) بطور حدس و گمان . نقیض یقیناً. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). کمابیش . بیش و کم . نزدیک . رجوع به تخمین شود.
-
گمان
لغتنامه دهخدا
گمان . [ گ ُ / گ َ ] (اِ) در اوستائی ظاهراً ویمانه (گمان ). قیاس با اوستایی ویمنوهیه شود. پهلوی گومان ، کردی و افغانی عاریتی و دخیلی گومان ، بلوچی گوان و پارسی باستان ویمانه . ظن . وهم . احتمال . شک . شبهه . رای . اندیشه . فرض . تصور. (ازحاشیه ٔ برها...
-
گرانیدن
لغتنامه دهخدا
گرانیدن . [ گ ِ دَ ] (مص ) سنگین شدن و وزین شدن و ثقیل گشتن . (ناظم الاطباء) (شعوری ). || سنجیدن و به گمان و حدس بیان کردن وزن چیزی را با دست . || گران کردن . افزودن بر قیمت چیزی . || عزیز داشتن و رفیع وعالی پنداشتن چیزی و ستودن آن . (از ناظم الاطباء...
-
فرضیه
لغتنامه دهخدا
فرضیه . [ ف َ ضی ی َ ] (ع اِ) واجب . || گمان و حدس و قیاس . (ناظم الاطباء). نظری که درباره ٔ یک مسأله ٔ علمی یا تحقیقی با توجه به معلومات و تجارب گذشته ابراز شود و هنوز به اثبات نرسیده باشد. هر فرضیه پس از اثبات قانون علمی میشود.
-
محدث
لغتنامه دهخدا
محدث . [ م ُ ح َدْ دَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تحدیث .آنکه حدس و گمان وی راستین باشد گوئی که آنچه که گمان برده است به وی الهام شده . (از اقرب الموارد). مرد راست گمان . (ناظم الاطباء). صاحب کشاف گوید: در حاشیه ٔ مشکوة است که محدث صادق الظن را نامند که گ...
-
رموء
لغتنامه دهخدا
رموء. [ رُ ] (ع مص ) آرام کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آرام گرفتن در جایی . (ناظم الاطباء). || به یک جای ماندن شتران . (از منتهی الارب ). اقامت کردن شتر در جایی . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). رَم ْء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (م...
-
تیماس
لغتنامه دهخدا
تیماس . (اِ) بیشه و نیستان و جنگل را گویند و به عربی اجم خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بیشه . (صحاح الفرس ). بیشه و نیستان . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). جنگل و بیشه و ویرانه و ملک لم یزرع و ویران و نیستان . (ناظم الاطباء) : نهاده روی...
-
ابیب
لغتنامه دهخدا
ابیب . [ اَ ی َ ] (اِ) در بعض فرهنگها در معنی این صورت ، گفته انداخلال باشد از خلل ، و در بعض دیگر خلال بمعنی دندان کاو. و شاهد هر دو دعوی در قطعه ٔ ذیل است : ای رخ تو آفتاب و غمزه ٔ تو یب کرد فراقت مرا چو زرین ابیب اشبه وغامی شدم ز درد جدائی هامی و ...
-
جزاف
لغتنامه دهخدا
جزاف . [ ج ُ / ج َ / ج ِ ] (ع مص ) به گمان گفتن در خرید و فروخت ، معرب گزاف است . (شرح قاموس ). خرید و فروخت بتخمین بدون وزن و پیمانه . معرب گزاف و بتخمین بی وزن و بی پیمانه و شمار خرید و فروخت نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). خری...
-
کروز
لغتنامه دهخدا
کروز. [ ک ُ ] (اِ) کروژ. (ناظم الاطباء) (برهان ). نشاط و شادمانی باشد. (جهانگیری ). عیش و نشاط و شادمانی و طرب . (برهان ) (ناظم الاطباء). شادی و با کرازان و کرازیدن قریب اللفظ و المعنی است . (آنندراج ). طرب و شادی . (صحاح الفرس ). فرح . نشاط. (یادداش...
-
قیافه شناسی
لغتنامه دهخدا
قیافه شناسی . [ ف َ / ف ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) علمی است معروف که از صورت پی به سیرت برند و آن را فراست نیز خوانند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). قیافه شناسی بر دو گونه است : قیافه شناسی از اثر که آن را در عربی عیافة گویند، و قیافه شناسی از بشره و کیفیات ص...
-
برروشن
لغتنامه دهخدا
برروشن . [ ب َرْ، رَ وِ ] (اِ مرکب ) امت . (لغت نامه ٔ اسدی ). ج ، برروشنان . برروشن (از: بر بمعنی ب ِ یا بمعنی عالی و بلند و رفیع + روشن ، روش ، بمعنی رفتار) و معنی مجموع یعنی اینکه بر صراط مستقیم و دین حق است یا اینکه بر دینی عالی تر و درست است و ا...