کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جرن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جرن
لغتنامه دهخدا
جرن . [ ج َ رَ ] (ع اِ) زمین درشت و سخت . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ). زمین درشت و آن کلمه تبدیل شده ٔ «جرل » است . (از متن اللغة). و رجوع به جرل شود. (از ذیل اقرب الموارد از لسان ) «و نحن نغدو فی الخبار و الجرن َ». (از ذیل اقرب ا...
-
جرن
لغتنامه دهخدا
جرن . [ ج ِ ] (ع اِ) لغتی در جرم به معنی جسم است . (از متن اللغة) (از ذیل اقرب الموارد). یقال : «القی اجرانه و شراسره اذا برک اوالقی ثقله ». (از متن اللغة). و رجوع به جرم شود.
-
جرن
لغتنامه دهخدا
جرن . [ ج ُ ] (اِخ )لقب عمروبن علاء یشکری محدث بود. (از منتهی الارب ).
-
جرن
لغتنامه دهخدا
جرن . [ ج ُ رُ ] (ع اِ) ج ِ جران ؛ پیش گردن شتر از مذبح تا منحر. (منتهی الارب ). باطن گردن شتر از مذبح تا منحر. (از متن اللغة).
-
جرن
لغتنامه دهخدا
جرن .[ ج ُ ] (ع اِ) خرمنگاه . (منتهی الارب ). خرمنگاه گندم که در آن گندم درو میشود. (از متن اللغة). یا اینکه بیدر خرمنگاه گندم و جرن خرمنگاه خرماست . (از متن اللغة). جرین . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || جای خرما خشک کردن . (منته...
-
واژههای مشابه
-
جرن چاک
لغتنامه دهخدا
جرن چاک . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین . این ده در هفتادهزارگزی شمال ضیأآباد و بیست وهشت هزارگزی راه شوسه قرار دارد و هوای آن معتدل است و 160 تن سکنه ٔ شیعی مذهب و فارسی زبان به لهجه ٔ کردی دارد. آب آنجااز چشمه تأ...
-
جستوجو در متن
-
جرین
لغتنامه دهخدا
جرین . [ ج َ ] (ع اِ) آرد و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). جُرن . (اقرب الموارد). رجوع به جرن شود. || خرمنگاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (نصاب الص...
-
جرین
لغتنامه دهخدا
جرین . [ ج ُ رَ ] (ع اِ مصغر) مصغر جرن بمعنی جائی که در آن خرما خشک کنند.
-
جران
لغتنامه دهخدا
جران . [ ج ِ ] (ع اِ) اندرون گردن شتر. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). درون گردن . (بحر الجواهر). جران البعیر؛ پیش گردن شتر از مذبح تا منحر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، جُرُن ، اَجْرِنَة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الم...