کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثقل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مرکز ثقل
لغتنامه دهخدا
مرکز ثقل . [ م َ ک َ زِ ث ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در اصطلاح فیزیک ، نقطه ٔ منتجه ٔ سنگینی که بر همه ٔ ذرات جسم وارد می اید. گرانیگاه . (لغات فرهنگستان ).
-
جستوجو در متن
-
پوده کردن
لغتنامه دهخدا
پوده کردن . [ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ثقل کردن . تخمه کردن . (لغت محلی شوشتر). رودل کردن .
-
رودل کردن
لغتنامه دهخدا
رودل کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، مبتلا به تخمه شدن . ثقل معده پیداکردن . به امتلای معده دچار شدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رودل شود.
-
رودل
لغتنامه دهخدا
رودل . [ دِ ] (اِ مرکب ) در تداول عامه ، ثقل معده . امتلای معده . رجوع به رودل کردن شود.
-
انوه
لغتنامه دهخدا
انوه . [ اُ ] (ع مص ) خمیدن از گرانی . خمیدن از ثقل و سنگینی . || حسد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به انه شود.
-
ابدال
لغتنامه دهخدا
ابدال . [ اِ ] (ع مص ) بدل کردن . تاخت زدن . دگش کردن . بجای چیزی گرفتن یا دادن یا گذاشتن . || قرار دادن حرفی بجای حرف دیگر برای دفع ثقل و سنگینی . || یکی از اقسام نه گانه ٔوقف مستعمل چون تبدیل تاء به هاء در رحمت و رحمه .
-
تثاقل
لغتنامه دهخدا
تثاقل . [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) گرانی کردن . (زوزنی ) (ترجمان عادل بن علی ). گرانی خاطر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کاهلی کردن و پس ماندن از آن و خویشتن را گران ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): تثاقل عنه ثقل و تباطاء. (قطر المحیط). گرانی نمودن . (ا...
-
انه
لغتنامه دهخدا
انه . [ اَن ْه ْ ] (ع مص ) انوه . خمیدن از گرانی . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خمیدن از ثقل و سنگینی . || حسد کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به انوه شود.
-
درواکردن
لغتنامه دهخدا
درواکردن . [ دَرْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (از: در + وا + کردن ) افراشتن . برپا کردن . بلند کردن ، (ناظم الاطباء).ستیخ کردن . سیخ کردن چون : دروا کردن خروس پرهای گردن را در جنگ . منفوش کردن ، چون : دروا کردن گربه موی را؛ یعنی براق شدن او. برداشتن . رفع کر...
-
عناد
لغتنامه دهخدا
عناد. [ ع ِ ] (ع مص ) از همدیگر جدا گردیدن و کرانه گزیدن . (منتهی الارب ). جدا شدن از کسی و با خلاف و عصیان با وی معارضه کردن . (از اقرب الموارد). || مکافات کردن بخلاف . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || مرتکب خلاف و عصیان گشتن . (از ناظم الاطباء)...
-
گسیل کردن
لغتنامه دهخدا
گسیل کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گسی کردن .فرستادن . روانه کردن . ارسال : هشام بر دست خویش لوا بربست سعید را و سی هزار مرد بگزید از مردان مرد و روزی دادشان و گسیل کرد با سعید. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ). و پس از گسیل کردن ایشان امیر عضدالدوله ی...
-
ارناف
لغتنامه دهخدا
ارناف . [ اِ ](ع مص ) بشتافتن . شتافتن . (منتهی الارب ): ارنف الرجل . || سست کردن ستور گوش را از ماندگی . (منتهی الارب ). گوش فرواوکندن اشتر از ماندگی . (تاج المصادر بیهقی ): کان اذا نزل علیه الوحی و هو علی القصواء تذرف عیناها و ترنف باذنیها من ثقل ا...
-
تهی رفتن
لغتنامه دهخدا
تهی رفتن . [ت َ / ت ِ / ت ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) با دست خالی رفتن . (ناظم الاطباء). تهیدست رفتن . (آنندراج ) : چنان کآمدی رفت خواهی تهی تو گنج از پی گنجبانی نهی . اسدی .با لشکر و مالی قوی امروز ولیکن فردا نروی جز تهی و مفلس و خالی . ناصرخسرو.فردا بروی...
-
لغزانیدن
لغتنامه دهخدا
لغزانیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) لخشانیدن . ازلال . (مجمل اللغة). ازلاق . (منتهی الارب ). استزلال . (زوزنی ). و رجوع به فرولغزانیدن شود : آفریدگار تبارک و تعالی رطوبتی لزج آفریده است اندرون روده ها و بر سطح روده اندوده تا درشتی ثقل و تیزی اخلاط را که بر و...