کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیرخورده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیرخورده
لغتنامه دهخدا
تیرخورده . [ خوَرْ /خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زخمی با گلوله و یا تیر.(ناظم الاطباء). خسته شده از تیر کمان یا گلوله . مجروح و زخمی شده از تیر. کسی که از تیر خسته شده باشد.- خرس تیرخورده یا خوک تیرخورده ؛ توصیف دشنام گونه ای است از بدخلقی و غضبناکی ...
-
جستوجو در متن
-
سینه مال رفتن
لغتنامه دهخدا
سینه مال رفتن . [ ن َ / ن ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رفتن بمانندکبک با سینه . از کوهستانی سخت خمیده و از پشت رفتن . رفتن مرغی تیرخورده با سینه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خورده
لغتنامه دهخدا
خورده . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ] (ن مف ) هر چیز مأکول و از گلو فروبرده شده و متأکل شده . (ناظم الاطباء). طعام . غذا. خوراک : خو مبر از خورد بیکبارگی خورده نگه دار بکم خوردگی . نظامی .خورده های ملوک وار سره مرغ وماهی و گوسپند و بره . نظامی .هر نعمتی ...
-
خرس
لغتنامه دهخدا
خرس . [ خ ِ ] (اِ)چارپایی گوشت خوار و بسیار پشم آلود از طایفه ٔ ماشیةالخفیة. (از ناظم الاطباء). بهندی آزاریچهه گویند. (ازغیاث اللغات ). در حاشیه ٔ برهان چ معین آمده است : پهلوی xirs [ ars «یونکر 120» ]، اوستا shaخ ar، پارسی باستان arsha (در arshama) ...
-
ذوالقدر
لغتنامه دهخدا
ذوالقدر. [ ] (اِخ ) (علاءالدوله ) «گفتار در بیان جشن فرمودن شاه گیتی فروز در روز نوروز و توجه نمودن جهة دفع شر علاءالدوله ذوالقدر به مساعدت بخت فیروز».... پادشاه آفاق [ شاه اسماعیل ] ازیورت قشلاق بیرون خرامیده در مرغزاری که عذوبت آبش خاصیت چشمه ٔ تسن...