تیرخورده . [ خوَرْ /خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) زخمی با گلوله و یا تیر.(ناظم الاطباء). خسته شده از تیر کمان یا گلوله . مجروح و زخمی شده از تیر. کسی که از تیر خسته شده باشد.
- خرس تیرخورده یا خوک تیرخورده ؛ توصیف دشنام گونه ای است از بدخلقی و غضبناکی شدید کسی : فلان مثل خوک تیرخورده وارد مجلس شد و...
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.