کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلاغت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلاغت کردن
لغتنامه دهخدا
بلاغت کردن . [ ب َ غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بالغ شدن طفل . (آنندراج ) : چون بریش آمد و بلاغت کردمردم آمیز و مهرجوی بود.سعدی .
-
جستوجو در متن
-
گهرباری کردن
لغتنامه دهخدا
گهرباری کردن . [ گ ُهََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مخفف گوهرباری کردن . در افشاندن . درافشانی کردن . گوهر ریختن . || کنایه از گریه کردن . (بهار عجم ) (آنندراج ). سرشک باریدن . || کنایه از سخن خوب گفتن . (بهار عجم ) (آنندراج ). نغز و فصیح سخن گفتن . رسائی و ...
-
بدع
لغتنامه دهخدا
بدع . [ ] (ع مص ) فصاحت و بلاغت بکار بردن . به طلاقت و گشاده زبانی سخن گفتن . (از دزی ج 1 ص 57). || هیاهو کردن علیه کسی . فریاد کردن . بانگ زدن . صدا کردن . (از دزی ج 1 ص 57).
-
درافشانی
لغتنامه دهخدا
درافشانی . [ دُ اَ ] (حامص مرکب ) درفشانی . درافشان کردن . عمل درافشان . درپراکنی : عدنی بود در درافشانی یمنی پر سهیل نورانی . نظامی .- درافشانی کردن ؛ درفشاندن : ابری آمد چو ابر نیسانی کرد بر سبزه ها درافشانی . نظامی . || بلاغت . زبان آوری . (ناظم ...
-
تبالغ
لغتنامه دهخدا
تبالغ. [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) تبالغ مرض و غم ؛ به نهایت رسیدن آن . (از اقرب الموارد). || تبالغ در کلام ؛ اظهار بلاغت کردن در حالی که بلیغ نباشد. (از اقرب الموارد).
-
وجازة
لغتنامه دهخدا
وجازة. [ وَ زَ ] (ع مص ) کوتاه کردن سخن را. (منتهی الارب ). کوتاه کردن سخن را با بلاغت . (لسان ) (اقرب الموارد). وجز. وُجوز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کوتاه شدن سخن . (المصادر زوزنی ). رجوع به وجز و وجوز شود.
-
جرح و تعدیل کردن
لغتنامه دهخدا
جرح و تعدیل کردن . [ ج َ ح ُ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مخدوش ساختن عدالت گواه یا عادل شمردن او. || نسبت ضعف روایت به کسی دادن یا عادل شمردن او. || تصحیح کردن نوشته ای . اصلاح کردن کتابی از حیث الفاظ و معانی و فصاحت و بلاغت . (یادداشت مؤلف ). || مجازاً...
-
چراغ برافروختن
لغتنامه دهخدا
چراغ برافروختن . [ چ َ / چ ِ ب َاَ ت َ ] (مص مرکب ) چراغ افروختن . چراغ برکردن و چراغ برگرفتن و چراغ روشن کردن . (آنندراج ) : شبی زیت فکرت همی سوختم چراغ بلاغت برافروختم . سعدی .|| کنایه است از رسیدن بدولت . (آنندراج ). رجوع به چراغ برکردن و چراغ روش...
-
لقلقة
لغتنامه دهخدا
لقلقة. [ ل َ ل َ ق َ ] (ع اِ) آواز لکلک .(منتهی الارب ). || هر بانگ که به اضطراب وحرکت باشد. (منتهی الارب ). آواز در اضطراب . بانگ به انبوهی . (مهذب الاسماء). سختی آواز. (منتهی الارب ). آواز سخت . || لقلقه ٔ لسان ؛ فصاحتی بی بلاغت . || (مص ) آواز کرد...
-
اطناب
لغتنامه دهخدا
اطناب . [ اِ ] (ع مص ) سخت وزیدن باد در غبار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اطناب باد؛ بشدت وزیدن آن در غبار. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || پی یکدیگر رفتن شتران . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). رسیدن برخ...
-
شد
لغتنامه دهخدا
شد. [ ش َدد ] (ع مص ) دویدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بالا برآمدن آتش . (منتهی الارب ). || زور و قوت دادن . (منتهی الارب ). نیرومند گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || استوار کردن چیزی را. (منتهی الارب ).استوار ببستن . (المصادر). || حمله...
-
ایجاز
لغتنامه دهخدا
ایجاز. (ع مص ) کوتاه کردن سخن و اختصار نمودن . (غیاث اللغات ). کوتاه کردن سخن و کوتاه گردیدن آن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کوتاه کردن سخن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (تاج المصادر بیهقی ) : هم در آن جانب ایجاز و اختصار...
-
اخلال
لغتنامه دهخدا
اخلال .[ اِ ] (ع مص ) خلل آوردن . خلل و رخنه کردن . خلل رسانیدن . (مؤید الفضلاء). زیان رسانیدن : اخلال در معنی . اخلال بمقصود. اِخلال به وزن : تاء دوست و داشت و گوشت و دال جمع و امثال آن نزد قدماء اخلال در وزن نکند.- اخلال بنظم کردن ؛ بر هم زدن نظم...
-
تلویح
لغتنامه دهخدا
تلویح . [ ت َل ْ ] (ع مص ) گرم کردن چیزی به آتش .(تاج المصادر بیهقی ). گرم گردانیدن به آتش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بگردانیدن آفتاب و آتش ، گونه ٔ چیزی را. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سوختن آفتاب رنگ روی ...