کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بصورت گرد در اوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سیاوش گرد
لغتنامه دهخدا
سیاوش گرد. [ وَ گ ِ ] (اِخ ) سیاوخش گرد است که نام شهر سیاوخش باشد. (برهان ). نام شهری بوده در توران که سیاوش آنرا بنام خود بناکرده . (آنندراج ).
-
قنبلی
لغتنامه دهخدا
قنبلی . [قُم ْ ب ُ ] (ص ) در تداول ، مدور. گرد: گرد و قنبلی .
-
گرد برگرد
لغتنامه دهخدا
گرد برگرد. [ گ ِ ب َگ ِ ] (ق مرکب ) دور تا دور. همه ٔ اطراف : عنکبوت بلاش بر دل من گرد بر گرد برتنید انفست . خسروی .چو با تاج شاهی مرا دشمن است همه گرد بر گردم اهریمن است . فردوسی .یکی نامور شاه را تخت ساخت گهر گرد بر گرد او برنشاخت . فردوسی .همه گرد...
-
قری
لغتنامه دهخدا
قری . [ ق َرْی ْ ] (ع مص ) گرد آوردن آب را در حوض . || گرد کردن ستور لقمه ٔ نشخوار را در کنج دهن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
استرباع
لغتنامه دهخدا
استرباع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استرباع رمل ؛ توبرتو نشستن ریگ . || استرباع غبار؛ بلند شدن گرد. برخاستن گرد. || استرباع بعیر در سیر؛ قوی گردیدن آن در سیر. (از منتهی الارب ).
-
افلیکان
لغتنامه دهخدا
افلیکان . [ اِ ] (ع اِ) دو گوشت پاره است در گرد لهات . (منتهی الارب ). بصیغه ٔ تثنیه ، دو گوشت پاره ای که در گرد لهات است . (ناظم الاطباء).
-
پی گرد
لغتنامه دهخدا
پی گرد. [ پ َ گ َ ] (نف مرکب ) کسی که در پی چیزی گردد. تعقیب کننده . || (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) پی گشت . گشتن در پی چیزی .
-
حشوک
لغتنامه دهخدا
حشوک . [ ح ُ ] (ع مص ) گرد آوردن مایه (شتر ماده ) شیر خود رادر پستان . || گرد آمدن شیر در پستان . || گرد آمدن مردم . (تاج المصادر بیهقی ). گرد آمدن مردمان . (محمودبن عمر ربنجنی ). || بسیار شدن خرمابن . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). || ضعیف شدن...
-
گرد یتیمی
لغتنامه دهخدا
گرد یتیمی . [ گ َ دِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آبداری و صفایی مروارید است . (آنندراج ) : در نقطه ٔ خاک است نهان گر خبری هست در پرده ٔ این گرد یتیمی گهری هست .صائب (از آنندراج ).
-
دوره گرد
لغتنامه دهخدا
دوره گرد. [ دَ / دُو رَ / رِ گ َ ] (نف مرکب ) سیار. متحرک . (یادداشت مؤلف ). غیرثابت چنانکه گدا و یا مردمی بیکاره . || (اصطلاح عامیانه ) طواف . دستفروش . (یادداشت مؤلف ). آنکه متاع مستعمل در کوچه ها و خیابانها گرداند فروختن را: کتابفروش دوره گرد. ک...
-
فلکة
لغتنامه دهخدا
فلکة. [ ف َ ک َ ] (ع اِ) پاره ای زمین گرد بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ریگ توده ٔ گرد بلند که در حوالی آن فضاباشد. ج ، فلک ، فلاک . (منتهی الارب ). ج ، فلاک . (از اقرب الموارد). || پیوند میان هر دو مهره ٔ پشت شتر. || گوشت پاره ٔ برآمده بر ...
-
سلتین
لغتنامه دهخدا
سلتین . [ س ِ ] (ع اِ) خرمابنی که گرد گرد آن گوی کنده باشند تا آب در وی ایستد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
نان گرد
لغتنامه دهخدا
نان گرد. [ گ ِ ] (اِخ ) نام ایستگاه راه آهن جنوب ، در 265 هزارگزی تهران ، میان راهگرد و مشک آباد.
-
استحواض
لغتنامه دهخدا
استحواض . [ اِ ت ِح ْ ] (ع مص ) استحواض ماء؛ گرد آمدن آب . (تاج المصادر بیهقی ). گرد آمدن آب و حوض ساختن برای خود. (از منتهی الارب ). جمع شدن آب در حوض .
-
پودر
لغتنامه دهخدا
پودر. (فرانسوی ، اِ) بمعنی غبار و گرد، و در تداول فارسیان گرد سپیدی که زنان بجای سپیدآب بکار برند.