فلکة. [ ف َ ک َ ] (ع اِ) پاره ای زمین گرد بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ریگ توده ٔ گرد بلند که در حوالی آن فضاباشد. ج ، فلک ، فلاک . (منتهی الارب ). ج ، فلاک . (از اقرب الموارد). || پیوند میان هر دو مهره ٔ پشت شتر. || گوشت پاره ٔ برآمده بر سر بیخ زبان . || طرف ملتقای سینه و پشت که گرد است . || پشته ٔ گرد از یک سنگ . پشته ای از سنگ یک پارچه ٔ گرد. || دهان بند شتربچه ، و آن چیزی است گرد از موی دم اسب که بر دهان شتربچه بندند تا شیر نمکد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || هر چیز گرد از استخوان و جز آن . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.