کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برآورده کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برآورده کردن
لغتنامه دهخدا
برآورده کردن . [ ب َ وَ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ساختن . عمارت کردن : من اندر نهان زین جهان فراخ برآورده کردم یکی سنگلاخ .بوشکور.
-
واژههای مشابه
-
برآورده شدن
لغتنامه دهخدا
برآورده شدن . [ ب َ وَ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجهول برآوردن است . رجوع به برآوردن شود.- برآورده شدن حاجت ؛ روا شدن و قضا شدن آن .
-
جستوجو در متن
-
دس
لغتنامه دهخدا
دس . [ دَس س ] (ع مص ) پنهان کردن . (ازمنتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از اقرب الموارد) . || زیر خاک دفن کردن چیزی ، یا عام است . (از منتهی الارب ). داخل کردن و دفن کردن چیزی را زیر خاک . (از اقرب الموارد). || پنهان...
-
اختطاط
لغتنامه دهخدا
اختطاط. [ اِ ت ِ ] (ع مص )اِخطاط. نشان ِ بنا برکشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). طرح ریزی کردن . خط برکشیدن گرد زمین و حَدّ پیدا کردن برای بناء و جز آن : انه الّذی اختط اساس الجامع بالقاهرة مما یلی باب الفتوح . (ابن خلکان ). || سر ریش بدمیدن . (...
-
مجرا
لغتنامه دهخدا
مجرا. [ م ُ ] (ع ص ) مُجری ̍ روان کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). روان شده و اجراشده . (ناظم الاطباء). ورجوع به مجری شود. || برآورده شده . (ناظم الاطباء). || تسلیم شده . (ناظم الاطباء). || (اِ) جای روان کردن . (غیاث ) (آنندراج ).
-
سودا نمودن
لغتنامه دهخدا
سودا نمودن . [ س َ / سُو ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) با هم معامله کردن در خرید و فروخت . (آنندراج ) : چو سودا نموده به کاغذفروش برآورده چون کاغذش در خروش .ملاطغرا (از آنندراج ).
-
اخراج
لغتنامه دهخدا
اخراج . [ اِ ] (ع مص ) بیرون کردن .بیرون کشیدن . بیرون آوردن . نقیض ادخال : دی شوی بینی تو اخراج بهارلیل گردی بینی ایلاج نهار. مولوی .وجه بیرون رفتن عقل از سر عاشق مپرس کرد نافرمانی سلطان ز شهر اخراج شد. نسبتی .- اخراج ساختن ؛ دفع کردن . رد کردن . ب...
-
نشست کردن
لغتنامه دهخدا
نشست کردن . [ ن ِ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نشستن : نشست کرده است ؛ یعنی نشسته است . (آنندراج از سفرنامه ٔ شاه ایران ) : بر گنج نشست کرد حجت جان کرده منقّا و دل مصفا. ناصرخسرو. || اقامت کردن . مستقر شدن . مسکن کردن : نشست اندر آن شهر از آن کرده بودکه ک...
-
متفرع
لغتنامه دهخدا
متفرع .[ م ُ ت َ ف َرْ رِ ] (ع ص ) فرع چیزی شونده و از چیزی مثل شاخ بیرون آینده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). برآورده و صادر شده و مشتق گشته . و منتشر شده و شاخه برآورده و حاصل شده و پدید آمده و صادر شده و موجود شده و مشتق...
-
بچه کردن
لغتنامه دهخدا
بچه کردن . [ ب َ چ َ / چ ِ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بچه آوردن . زادن . زاییدن . بار نهادن . زهیدن . پس انداختن . || جوجه برآوردن ، چنانکه در پرندگان : آن را در باغ بگذاشتند و خایه و بچه کردند. (تاریخ بیهقی ). هرگاه غوک بچه کردی مار بخوردی...
-
درگیر شدن
لغتنامه دهخدا
درگیر شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گرفتار شدن . دچار آمدن . دچار خوردن . برخورد کردن . مواجه شدن . در محل نزاع و زد و خورد قرار گرفتن ، و این بیشتر در اصطلاح نظامی متداول است . || شروع شدن . درگرفتن . آغازیدن : درگیر شدن جنگ بین المللی . (یادداشت م...
-
زفیر
لغتنامه دهخدا
زفیر. [ زَ ] (ع مص ) زفیر. دراز کشیدن دم را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). داخل کردن نفس است و شهیق خارج کردن آن . (از اقرب الموارد). رجوع به زفر شود. || فرورفتن آواز به گلو از سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نالیدن . (تاج المصادر بیهقی )(ترجمان...
-
تصبیغ
لغتنامه دهخدا
تصبیغ. [ ت َ ] (ع مص ) انداختن ناقه بچه ٔ موی برآورده را.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || غوره ٔ خرمابن به پختن درآمدن و از دنباله رنگ برآوردن گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مبالغه...