کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بخشایش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بخشایش کردن
لغتنامه دهخدا
بخشایش کردن . [ ب َ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رحمت آوردن . بخشودن . بخشاییدن : کسی که او کَنَد از کان تو به میتین سیم مکن برو بر بخشایش و مباش رحیم . عسجدی .هیچ دست آویز آن ساعت که ساعت دررسدنیست الا آنکه بخشایش کندپروردگار. سعدی (طیبات ).تو ناکرده بر ...
-
واژههای مشابه
-
بخشایش آمدن
لغتنامه دهخدا
بخشایش آمدن . [ ب َ ی ِ م َ دَ ] (مص مرکب )... از کسی یا کسی را بر کسی ؛ رحم آمدن کسی نسبت به دیگری : همه خسته و کشته شد بیگناه گه آمد که بخشایش آیدز شاه . فردوسی .گه آمد که بخشایش آید تراز کین جستن آسایش آید ترا. فردوسی .بترسید و از هوش برفت و از اس...
-
جستوجو در متن
-
سماحة
لغتنامه دهخدا
سماحة. [ س َ ح َ ] (ع مص ) سخاوت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بخشایش آنچه غیرواجب است از راه نکوکاری . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (از تعریفات جرجانی ). || نازیبا شدن . (المصادر زوزنی ). || جوانمرد شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به سماحت شود.
-
ژرف نگاه کردن
لغتنامه دهخدا
ژرف نگاه کردن . [ ژَ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظر عمیق کردن . ژرف بینی . ژرف نگریستن . غوررسی کردن . باریک بینی : پرستنده باشی و جویند راه به فرمانها ژرف کردن نگاه . فردوسی .چو در کارتان ژرف کردم نگاه ببندد همی بر خرد دیو راه . فردوسی .به بخشایش امید ...
-
مغفرت
لغتنامه دهخدا
مغفرت . [ م َ ف ِ رَ ] (ع اِمص )آمرزش و عفو و بخشش گناهان . (ناظم الاطباء). بخشایش سیئات کسی . آمرزش گناهان . غفران . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مغفرة : چون جهاد که برای مال کرده شود... عز مغفرت می توان یافت . (کلیله و دمنه ).از نسیم مغفرت کآبی و خ...
-
ترحم کردن
لغتنامه دهخدا
ترحم کردن . [ ت َ رَح ْ ح ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رحم کردن . بخشیدن و مرحمت نمودن . (ناظم الاطباء). رحم آوردن . شفقت کردن . دلسوزی کردن : حکایت امیر عادل سبکتکین با آهو ماده و بچه ٔ او و ترحم کردن بر ایشان . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 199). این بخشایش و ترح...
-
استقاله
لغتنامه دهخدا
استقاله . [ اِ ت ِ ل َ ] (ع مص ) استقالت . اقاله خواستن . (منتهی الارب ) (زوزنی ). بیع واشکافتن خواستن . طلب فسخ بیع. برانداختن بیعی را خواستن . رد بیع خواستن . شکستن بیع تقاضا کردن : استقاله ٔ بیع. || استعفاء. طلب عفو و بخشایش : تاش از نیشابور مکاتب...
-
لم
لغتنامه دهخدا
لم . [ ل َ ](اِ) اسم از لم دادن و لم دادن یا لمیدن ، حالتی است میان نشستن و دراز کشیدن برای آسودن . استراحت کردن و آسودن در اصطلاح عامه ٔ مردم . آسایش . (برهان ). لمیده به معنی آسوده و بر این قیاس و المیدن ، یعنی آسودن و خفتن . و با لفظ داشتن و دادن ...
-
فروکشیدن
لغتنامه دهخدا
فروکشیدن . [ ف ُ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) به زیر کشیدن . به پایین کشیدن . (یادداشت بخط مؤلف ) : فروکشید گل سرخ روی بند از روی برآورید گل مشکبوی سر ز تراش . منوچهری . || آشامیدن با ولع و بلعیدن . (یادداشت بخط مؤلف ) : ایدون فروکشی بخوشی آن می حرام ...
-
درگذاشتن
لغتنامه دهخدا
درگذاشتن . [ دَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) درگذاردن . گذشتن . عفو کردن . بخشودن . بخشایش . درگذشتن . صفح . تجاوز. آمرزش . اسجاح . (منتهی الارب ) : از ایشان گنه پهلوان درگذاشت سپه را ز تاراج و خون بازداشت . اسدی .اکنون خوارزمشاه پیر دولت است آنچه رفتی در با...
-
خروش برآوردن
لغتنامه دهخدا
خروش برآوردن . [ خ ُ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) برآوردن خروش . خروش کردن : دگر دیو کین است پر خشم و جوش ز مردم برآرد بناگه خروش . فردوسی .چون برآورد از میان جان خروش اندرآمد بحر بخشایش بجوش . مولوی (مثنوی ).بداور خروش ای خداوند هوش نه از دست داور برآور خ...
-
افزایش
لغتنامه دهخدا
افزایش . [ اَ ی ِ ] (اِمص ) زیادتی شدن . (هفت قلزم ). یعنی زیاده شدن و نمودن و اوزایش نیز گویند. (از مجمع الفرس ). افزودن . (منتهی الارب ). عمل افزودن شدن و عمل افزون کردن . (فرهنگ فارسی معین ). مصدر دوم افزودن . اسم از افزودن . حاصل مصدر افزودن و فز...
-
فروگذاشتن
لغتنامه دهخدا
فروگذاشتن . [ ف ُ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) اهمال و تقصیر کردن و ضائع ساختن . (برهان ). || ترک کردن . رها کردن .فروگذاردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : تدبیر آن است که ما این کار را فروگذاریم . (تاریخ بیهقی ).فروگذاری درگاه شهریار جهان فراق جویی از اولیا و از ...