کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بتول
لغتنامه دهخدا
بتول . [ ب َ ] (ع ص ) قطوع . قطعکننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || منقطعه ٔ از زواج . (از اقرب الموارد). || پاک دامن . پارسا. (فرهنگ فارسی معین ). || زن دوشیزه که از مردان رغبت و حاجت خود بریده باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). زن دوشیزه و جداش...
-
بتول
لغتنامه دهخدا
بتول . [ ب ِ ] (فرانسوی ، اِ) یکی از داروهای جدید که عبارت است از سالیسیلات نفتول . (ناظم الاطباء).
-
بتول
لغتنامه دهخدا
بتول . [ ب ُ ] (اِ) پر آمدن دل باشد از چیزی . (از فرهنگ اسدی ) : اگر بتول گرفت از تو این دلم نه عجب بتول گیرد دل از حدیث ناپدرام .؟
-
واژههای مشابه
-
آل بتول
لغتنامه دهخدا
آل بتول . [ ل ِ ب َ ] (اِخ ) آل رسول از اولاد فاطمه علیهاالسلام : آن بحجت چراغ دین رسول وین بنسبت جمال آل بتول .سنائی .
-
واژههای همآوا
-
بطول
لغتنامه دهخدا
بطول . [ ب ُ ] (ع مص ) بُطل . بُطلان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به دو مصدر مذکور شود. باطل شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ناچیز شدن . (آنندراج ). ناچیز و ضایع شدن . تباه شدن .
-
جستوجو در متن
-
پروژن
لغتنامه دهخدا
پروژن . [ پ ِ ژَ ] (اِخ ) نقاش ایتالیائی . مولدکاستلو دلاّ پیِو در ایالت پروز بسال 1446 و وفات بسال 1524 م . او از خاندانی بی نام و فقیر بود پس از آنکه به مقدمات فن آشنا شد به فلورانس و سپس به روم رفت و آثار مشهود از خود بجای گذاشت پس از بازگشت به پر...
-
بتل
لغتنامه دهخدا
بتل . [ ب َ ] (ع مص ) قطع و بتول از آن گرفته شده است . (ترجمان القرآن جرجانی ). بریدن . (از المنجد) (آنندراج ). جدا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بریدن و جدا کردن چیزی از چیزی و ممتاز ساختن آن . (از ناظم الاطباء). بریدن چیزی را و جدا کردن آن را از غیر...
-
بتوئیل
لغتنامه دهخدا
بتوئیل . [ ] (اِ) مرد خدا. (از قاموس کتاب مقدس ). || (اِخ ) پسر ناحور برادر ابراهیم و پدر لابان و رفقه پید. (از قاموس کتاب مقدس ). || موضعی است در طرف جنوبی یهودا و بیت ایل و بتول و کسیل (؟) نیز خوانده شده است . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
خاتون کائنات
لغتنامه دهخدا
خاتون کائنات . [ ن ِ ءِ ] (اِخ ) کنایه از حضرت رسول (ص ) است . (آنندراج ). || کنایه از حضرت بتول صلوات اﷲ علیهاست . (آنندراج ). || کنایه از مکه ٔ معظمه است . (برهان قاطع). || کعبةاﷲ. (شرفنامه ٔ منیری ) : خاتون کائنات مربع نشسته خوش پوشیده حله وز سر ا...
-
درةالتاج
لغتنامه دهخدا
درةالتاج . [ دُرْ رَ تُت ْتا ] (ع اِ مرکب ) مرواریدی که بر تاج نصب کنند. گوهر افسر. بزرگترین مرواریدهای تاج پادشاهی . (ناظم الاطباء) : الملک بن الملک ... درة تاج الممالک انسان عین العالم ... ابوالفتح محمدشاه . (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 326). مغیثةالح...
-
بتیلة
لغتنامه دهخدا
بتیلة. [ ب َ ل َ ] (ع ص ، اِ) بتیل . بتول . منقطعه ٔ از دنیا. (از اقرب الموارد). زن از دنیا بریده و مائل به خدا. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منقطعه از دنیا برای روی آوردن بخدای تعالی . (از اقرب الموارد). || نهالی که از بن درختی برآمده و از آن درخت مست...
-
چهارم
لغتنامه دهخدا
چهارم . [ چ َ / چ ِ رُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) عدد ترتیبی ، که در مرتبه ٔ چهار قرار گیرد: اِرباع ؛ چهارم به آب آمدن اشتر. (از تاج المصادربیهقی ). رابِع. رابِعَه . (منتهی الارب ) : چهارم علی بود جفت بتول که او را بخوبی ستاید رسول . فردوسی .چهارم شمار...