بتیلة. [ ب َ ل َ ] (ع ص ، اِ) بتیل . بتول . منقطعه ٔ از دنیا. (از اقرب الموارد). زن از دنیا بریده و مائل به خدا. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). منقطعه از دنیا برای روی آوردن بخدای تعالی . (از اقرب الموارد). || نهالی که از بن درختی برآمده و از آن درخت مستغنی شده باشد. (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || درخت های خرد خرما که از درخت بزرگ جدا باشند. ج ، بتائل . || مرعلی بتیلة من رأیه ؛ یعنی از عزیمت خود برنگردید (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || هر عضو با گوشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). هر اندام که به گوشت آکنده بود. (مهذب الاسماء) ج ، بتائل . هر عضو گوشتین . (از اقرب الموارد). || سرین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.