کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ايثار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ایثار
لغتنامه دهخدا
ایثار. (ع مص ) ائثار، برگزیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (تاج المصادر بیهقی ). غرض دیگران را بر غرض خویش مقدم داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برگزیدن یعنی منفعت غیر را بر مصلحت خود مقدم داشتن و این کمال درجه ٔ سخاو...
-
جستوجو در متن
-
اثره
لغتنامه دهخدا
اثره . [ اَ ث َ رَ ] (ع اِمص ) اسم مصدر از ایثار. ایثار. فضیلت .
-
ائثار
لغتنامه دهخدا
ائثار. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایثار شود.
-
مری
لغتنامه دهخدا
مری . [ م ُ ] (ص ) آن که نوبت خود را در شراب خوردن به دیگری ایثار کند. (برهان ).
-
هدمان
لغتنامه دهخدا
هدمان . [ هََ ] (اِ) به معنی ایثار است و آن از خود گرفتن و به دیگری صرف کردن باشد. (برهان ). برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
ازخودگذشتگی
لغتنامه دهخدا
ازخودگذشتگی . [ اَ خوَدْ / خُدْ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) فداکاری . جان بازی . ایثار.
-
مؤثر
لغتنامه دهخدا
مؤثر.[ م ُءْ ث ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ایثار. (از منتهی الارب ). رجوع به ایثار شود. (از منتهی الارب ، ماده ٔ اث ر). برگزیننده . (ناظم الاطباء). آن که فایده و سود دیگران را بر سود خود مقدم می دارد. (ناظم الاطباء). کرامت کننده . مقدم دارنده غرض دیگران...
-
کهن
لغتنامه دهخدا
کهن . [ ک َ ] (اِ) قنات ، و امروز نیز در کرمان به همین معنی متداول است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آنچه ... در چاخویی پیدا می کرده اند ایثار می نموده اند... ناگهان کهن فرودآمده و ایشان در آن زیر مانده اند. (مزارات کرمان ص 114، از یادداشت ایضاً...
-
چاخوئی
لغتنامه دهخدا
چاخوئی . (حامص مرکب ) مقنی گری . چاه کنی (لغت چاخوئی با خاء معجمه امروز نیز در کرمان متداول است ): آنچه بعرق جبین و کد یمین در چاخوئی پیدا میکرده اند ایثار می نموده اند. (مزارات کرمان ص 114).
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مهدی مقبلی یمانی . وی مذهب زیدیان داشت ، سپس ترک آن بگفت . امام شوکانی به اجتهاد وی گواهی داده است و بسال 1108 هَ . ق . درگذشت . او راست : العلم الشامخ فی ایثار الحق علی الاَّباء و المشایخ ، و الارواح النوافخ لاَّثار ایثار ا...
-
واحد کالالف
لغتنامه دهخدا
واحد کالالف . [ ح ِ دُن ْ کَل ْ اَ ] (ع اِ مرکب )یکتن که برابر هزار تن است . واحد کالف : واحد کالالف کِبْوَد آن ولی بلکه صد قرن است آن عبدالعلی . (مثنوی چ خاور ص 252).واحد کالالف در بزم و کرم صد چو حاتم گاه ایثار نعم .(مثنوی چ خاور ص 400).
-
کاغه
لغتنامه دهخدا
کاغه . [ غ َ /غ ِ ] (ص ) تن زده . متجاهل . (فرهنگ اسدی ) : پس شتابان آمد اینک پیرزن روی یکسو کاغه کرده خویشتن . رودکی . || ابله و جاهل و ساده دل . (ناظم الاطباء) : هر کسی بر قوم ِ خود ایثار کردکاغه پندارد که او خود کار کرد.مولوی (مثنوی ج 1 ص 1229).
-
عوالی
لغتنامه دهخدا
عوالی . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) عَوال . ج ِعالیة. (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).رجوع به عالیة و عوال شود. چیزهای بلند. (آنندراج )(غیاث اللغات ) : طبیعت او در اختیار حدود... و ایثار سیوف و عوالی بر شنوف و غوالی و اعراض ...برخلاف طباع بشر بود....
-
سواقی
لغتنامه دهخدا
سواقی . [ س َ ] (ع اِ) ج ِ ساقیه ، به معنی جوی خرد. (غیاث اللغات ). رگهای خردتر از جداول . (یادداشت بخط مؤلف ) : و سواقی انهاراز ایثار و نثار ازهار پنداری صفایح هندی آبدار است . (جهانگشای جوینی ). و سواقی و انهار را مساحت نکند و نپیماید. (تاریخ قم ص...