کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندمال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندمال
لغتنامه دهخدا
اندمال . [ اِ دِ ] (ع مص ) به شدن و نیکو گردیدن ریش . (ناظم الاطباء). به شدن زخم و جراحت . (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). به شدن . بهبود یافتن (زخم ). سر بهم آوردن (جراحت ). (فرهنگ فارسی معین ). بهتر شدن خستگی و ریش . مندمل شدن قرحه . ج...
-
جستوجو در متن
-
جیرونیه
لغتنامه دهخدا
جیرونیه . [ نی ی َ ] (اِ) قروحی در غایت فساد و دور از اندمال . (بحر الجواهر).
-
صن الوبر
لغتنامه دهخدا
صن الوبر. [ ص ِن ْ نُل ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) قرصی است که از یمن آرند و اصل او معلوم نیست و گویند بول حیوانی است مسمی به وَبر بقدر گربه . در سیم گرم و خشک و قاطع اسهال و ضیق النفس و امراض بارده (را) مؤثر و جهت اندمال جراحات جمیع حیوانات و قطع سیلان خون...
-
سعد
لغتنامه دهخدا
سعد. [ س ُ ] (ع اِ) دوایی است . که آن را به ترکی تپلاق گویند و بهترین آن کوفی است . (برهان ). بیخ نباتی است که به هندی ناگرموتها گویند. (آنندراج ) (غیاث ). مشک زیرزمین . (زمخشری ). نباتی است که ریشه ٔ گیاهی دارد برنگ سیاه و دارای بوی خوشی است . (از ا...
-
ارمال
لغتنامه دهخدا
ارمال . [ اَ ] (اِ) چوبی است که بدارچین سیاه ماند و بوی خوش دارد و منبت او یمن است . (مؤید الفضلاء). بلغت یمنی چوبی است شبیه بقرفه در غایت خوشبوئی و قرفه چوبی است شبیه بدارچین و خوردن آن درد چشم را نافع است و به این معنی بجای لام کاف هم بنظر آمده اس...
-
اخثاءالبقر
لغتنامه دهخدا
اخثاءالبقر. [ اَ ئُل ْ ب َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) پاچک دشتی . (لغات الطب از مؤیدالفضلا). در تحفه ٔحکیم مؤمن آمده : ب خاء معجمه سرگین گاو است ، در آخر اول گرم و در دوم خشک و محلل و جاذب و آشامیدن دو مثقال تا سه مثقال و نیم از سوخته ٔ او جهت استسقا و رفع...
-
بازی
لغتنامه دهخدا
بازی . [ ] (معرب ، اِ) معرب باز، مرغ شکاری معروف باشد. (ناظم الاطباء). در عربی باز را گویند که طائر شکاری است . (غیاث اللغات ). مرغی است شکاری . ج ، بُزاة و اَبؤُز و بَؤُوْز [ ب َ ءُ وْ ] و بیزان . (منتهی الارب ). و قلقشندی در ذیل عنوان قسم دوم از ...
-
اثمد
لغتنامه دهخدا
اثمد. [ اَ م َ/اِ م ِ/اُ م ُ ] (ع اِ) سنگ سرمه .(منتهی الارب ). و آن سنگی است که از مغرب و نیز از اصفهان آرند و بهترین آن سنگ سرمه ٔ اصفهان است . سرمه ٔ صفاهان . (داود ضریر انطاکی ). کحل اصفهانی . کحول . خطاط . سرمه سنگ . حجرالکحل . سنگ توتیا. زنگلک ...
-
درستی
لغتنامه دهخدا
درستی . [ دُ رُ ] (حامص ) راستی . (آنندراج ). صدق . صحت . حقیقت . واقع : درشت است پاسخ ولیکن درست درستی درشتی نماید نخست . ابوشکور.که میراث بود از شه کیقباددرستی بدان بد کیان را نژاد. فردوسی .تا نباشد به درستی چو یقین هیچ گمان تا نباشد بحقیقت چو عیان...
-
پر سیاوشان
لغتنامه دهخدا
پر سیاوشان . [ پ َ رِ وَ / وُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پر سیاووشان . پر سیاوش . پر سیاووش . ضفیره . (منتهی الارب ). ضفائرالجن ّ. کزبرةالبئر. سبعالارض . شعرالارض . شعرالغول . شعرالخنازیر. شعرالجن ّ. شعرالجیاد. لحیةالحمار. لحاءالغول . مُل . ساق اَسود...