کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغلف
لغتنامه دهخدا
اغلف . [ اَ ل َ ] (ع ص ، اِ) هر چه در غلاف باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه در غلاف باشد. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || قلب اغلف ؛ دل که حفظچیزی نکند، گویی که بغلاف فروپوشیده است . ج ، غُلف . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )...
-
واژههای همآوا
-
اقلف
لغتنامه دهخدا
اقلف . [ اَ ل َ ] (ع ص ) ختنه ناکرده . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). کودک ختنه ناکرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نابریده . نامختون . اغلف . || سال ارزان و فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) زندگانی فراخ و خوش . || ش...
-
جستوجو در متن
-
نامختون
لغتنامه دهخدا
نامختون . [ م َ ] (ص مرکب ) نابریده . اقلف . اغرل . اغلف . که ختان نشده باشد. ختنه نشده .
-
غلف
لغتنامه دهخدا
غلف . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غِلاف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). رجوع به غلاف شود : و قالوا قلوبنا غلف . (قرآن 88/2). و له [ لجوز القطا ] اخبیة کأخبیة الکاکنج فی جوف کل خباء غلف صغیر. (مفردات ابن البیطار). || (ص ) ج ِ اَغلَف ...
-
غلفاء
لغتنامه دهخدا
غلفاء. [ غ َ ] (ع ص ) مؤنث اَغلَف . (اقرب الموارد). رجوع به اغلف شود. || زمین چراناکرده که در آن گیاه ریزه و کلان باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || قوس غلفاء؛ کمان درغلاف کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ): سیف اغلف و قوس غلفاء؛ ای فی غلاف ، و کذلک ...
-
غلف
لغتنامه دهخدا
غلف . [ غ َ ل َ ](ع مص ) بی ختنه ماندگی مرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اغلف بودن مرد. (اقرب الموارد). بی ختنه ماندن مرد.
-
نبریده
لغتنامه دهخدا
نبریده . [ ن َ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف ) بریده ناشده . نابریده . مقابل بریده . رجوع به بریده شود. || نامختون . ختنه ناکرده . اغلف . || قچقار اخته کرده که پشمش دراز نشود تا آن را ببرند. (ناظم الاطباء). رجوع به نربیج شود.
-
اقلف
لغتنامه دهخدا
اقلف . [ اَ ل َ ] (ع ص ) ختنه ناکرده . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). کودک ختنه ناکرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). نابریده . نامختون . اغلف . || سال ارزان و فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) زندگانی فراخ و خوش . || ش...
-
اغرل
لغتنامه دهخدا
اغرل . [ اَ رَ ](ع ص ، اِ) ختته ناکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کودک ختنه ناشده : غرل الصبی غرلا؛ لم یختن فهو اغرل . و الانثی : غرلاء. (از اقرب الموارد). اغلف . نامختون . (یادداشت مؤلف ). || سال ارزان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (...
-
اغلاف
لغتنامه دهخدا
اغلاف . [اِ ] (ع مص ) پوشش ساختن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). پوشش ساختن شیشه را: اغلظ القارورة؛ جعل لها غلافاً. (از اقرب الموارد). چیزی را بغلاف ساختن . (تاج المصادر بیهقی ). غلاف کردن . (المصادر زوزنی ). || در غلاف کردن چیزی را...