غلف . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غِلاف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). رجوع به غلاف شود : و قالوا قلوبنا غلف . (قرآن 88/2). و له [ لجوز القطا ] اخبیة کأخبیة الکاکنج فی جوف کل خباء غلف صغیر. (مفردات ابن البیطار). || (ص ) ج ِ اَغلَف . (منتهی الارب ). ج ِ اَغلَف و غَلفاء. (از اقرب الموارد). رجوع به اغلف و غلفاء شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.