کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعزام شد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کور
لغتنامه دهخدا
کور. [ کُرْ ] (اِخ ) ژاک . از بازرگانان ثروتمند بورژ که در حدود سال 1395 م . در بورژ متولد شد. وی خزانه داری شارل دوم را به عهده داشت و سپس به مأموریت سیاسی اعزام شد، اما به گرفتن رشوه متهم گردید و در سال 1451 م . زندانی شد و سپس فرار کرد. خاطراتش م...
-
هارت
لغتنامه دهخدا
هارت . (اِخ ) فرانسیس برت . شاعر و رمان نویس آمریکایی که در سال 1839 م . در آلبانی (نیویورک ) متولد شد و در سال 1902 در نزدیکی لندن درگذشت . بسیار زود یتیم شد، و به جستجوی ثروت به کالیفرنیا رفت و حرفه های گوناگون پیش گرفت . سرانجام سردبیر مجله ٔ «اور...
-
قصر اسپهبد
لغتنامه دهخدا
قصر اسپهبد. [ ق َ رِ اِ پ َ ب ُ ] (اِخ ) نام قصری است مشهور در حدود ساری . یزیدبن مهلب که در عهد سلیمان بن عبدالملک (96-99 هَ . ق .) برای تسخیر طبرستان اعزام شده بود ساری را اشغال کرد و در قصر اسپهبد ساکن شد. (از مازندران و استرآباد رابینو ص 78).
-
شیفته شدن
لغتنامه دهخدا
شیفته شدن . [ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ](مص مرکب ) عاشق شدن . مفتون شدن . اعزام . (یادداشت مؤلف ). تولیه . (المصادر زوزنی ). کلف . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). استهامه . (یادداشت مؤلف ) : از آنکه نرگس لختی بچشم تو مانددلم به نرگس بر شیفته شده ست و تباه . ف...
-
زبیری
لغتنامه دهخدا
زبیری . [ زُ ب َ ] (اِخ ) عثمان بن محمدبن خالدبن زبیربن عوام . از دلاوران و گردنکشان خاندان زبیر عوام است . در مدینه با همدستی محمدبن عبداﷲبن حسن ، بر منصور عباسی خروج کرد و پس از کشته شدن محمد به بصره پناهنده شد و در آنجا دردست یاران منصور گرفتار آم...
-
پریه
لغتنامه دهخدا
پریه . [ پ ِ ی ِ ] (اِخ ) کازیمیر پیر. بانکدار ثروتمند و سیاستمدار فرانسوی . متولد در گرنبل بسال 1777 م . وی از پاریس بنمایندگی مجلس انتخاب گردید و در سال 1831 م . وزیر کشور شد و شورشهای پاریس و لیون را با شدت فرونشاند و بلژیک را بر ضد هلند حمایت کرد...
-
داودپاشا
لغتنامه دهخدا
داودپاشا. [ وو ] (اِخ ) از وزیران دوران سلطان عبدالعزیزخان سلطان عثمانی است . ارمنی و کاتولیکی مذهب بود در 1861 م . در سعادت (قسطنطنیه ) بدنیا آمد. در جوانی مشاغلی در سفارتخانه ها به برلن و وین داشت و در 1857 به باب عالی (استانبول ) فراخوانده شد و سا...
-
راغب پاشا
لغتنامه دهخدا
راغب پاشا. [ غ ِ ] (اِخ ) نام او محمد و به قوجه راغب (راغب پیر) بیشتر مشهور بوده است . او از اعاظم و بزرگان ادبا و شعرا بود و به مقام نخست وزیری نیز رسید. راغب بسال 1110 هَ . ق . در استانبول متولد شد و چون پدرش از نویسندگان بود و خود نیز استعداد طبیع...
-
قاضی رئیس
لغتنامه دهخدا
قاضی رئیس . [ رَ ](اِخ ) محمدبن عبدالرحمان بن احمدبن علی نسوی ، مکنی به ابوعمرو. قاضی و فقیه است که کتابهائی در فقه و تفسیر نگاشته و در ادبیات و شعر دستی داشته است . وی درنساء خراسان متولد شد و به عراق و مصر و شام و مکه سفر کرد و از طرف طغرل بیک به ع...
-
قاسم منصور
لغتنامه دهخدا
قاسم منصور. [ س ِ م َ ] (اِخ ) ابن علی عیانی مشهور به المنصور باﷲ و مکنی به ابوالحسین . از پیشوایان زیدیه ٔ یمن است . وی قریب به صد تألیف دارد. در شام شهرت یافت و نمایندگان خود را به سال 388 هَ . ق . به یمن اعزام داشت و آنان برای او بیعت گرفتند سپس ...
-
دیپلماسی
لغتنامه دهخدا
دیپلماسی . [ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) دیپلوماسی . فن و عمل رهبری مذاکرات بین ملتها بمنظور حصول سازش که مورد رضایت متقابل همگان باشد و نیز آیین و آداب و مراسم و طرق رهبری این مذاکرات . تا قرن هفدهم میلادی روابط بین المللی عموماً با مکاتبه ٔ مستقیم بین سرا...
-
صنیع حضرت
لغتنامه دهخدا
صنیع حضرت . [ص َ ع ِ ح َ رَ ] (اِخ ) از کسانی بود که در مبارزه ٔ مشروطیت پیوسته دولتیان را یاری میداد و جمعی از اوباشان را فراهم آورده بمجلس می تاخت . کسروی نویسد: روز بیست و سوم آذر (1286 نهم ذوالقعده ٔ 1326 هَ . ق .) گروهی از بی سر و سامان (های ) چ...
-
قاسم قرمطی
لغتنامه دهخدا
قاسم قرمطی . [ س ِ ق ِ م ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی ، مکنی به ابومحمد و مشهور به قرمطی . یکی از رهبران و مبلغان قرامطه است . زرکلی گوید: کارهای رئیس بزرگ قرمطیان «زکرویه بن مهرویه » بدو محول بود. زکرویه او را به سال 293 هَ . ق . به شهرهای عراق اعزام د...
-
حسین سپهسالار
لغتنامه دهخدا
حسین سپهسالار. [ ح ُ س َ ن ِ س ِ پ َ] (اِخ ) سپهسالار اعظم حسین خان (1241-1298 هَ . ق . 1836/-1881 م .) پسر میرزا نبی پسر ابوالقاسم مازندرانی است ، که ساکن قزوین و از بزرگان دربار قاجار بود وبوسیله ٔ میرزا تقی خان امیرکبیر به مقامهائی رسیده بود. سپهس...
-
قوچان
لغتنامه دهخدا
قوچان . (اِخ ) مرکز شهرستان قوچان محل سابق آن در شهرکهنه ٔ سابق 12هزارگزی شمال خاوری شهر فعلی واقع بوده است و بواسطه ٔ زلزله شدیدی که در سالهای 1311 و 1312 هَ . ق . بوقوع پیوسته شهر ویران شد و حدود ده هزارنفر از بین رفتند و در سال 1313 هَ . ق . محمد ...