کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعدامال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعدامال
لغتنامه دهخدا
اعدامال . [ اَ ] (نف مرکب ) اعدامالنده . کوبنده ٔ اعدا. دشمن کوب : امین دولت و دین یوسف بن ناصر دین برادر ملک شاه بند اعدامال . فرخی .آفرین گویان چو گویند آفرین در هر دیاربر قلج طمغاج خان آن شاه اعدامال باد.سوزنی .
-
جستوجو در متن
-
طمغاج خان
لغتنامه دهخدا
طمغاج خان . [ طَ ] (اِخ ) (قلج ...) مسعودبن حسن . ممدوح سوزنی سمرقندی شاعر : شاهنشه ملوک و سلاطین شرق و غرب صاحبقران روی زمین خسرو زمان طمغاج خان عادل سلطان گوهری از نفس خویش تا ملک افراسیاب خان خورشید ملک داران مسعودبن حسن کز کاخ اوست مطلع خورشید آس...
-
شاه بند
لغتنامه دهخدا
شاه بند. [ ب َ ] (نف مرکب ) که شاه بندد و مقید میسازد. آنکه شاه را اسیر کند. || بمجاز بر سلطان مقتدر و توانا که دیگر سلاطین را مقهور کند و ببند آرد اطلاق شود : امین دولت و دین یوسف بن ناصر دین برادر ملک شاه بند اعدامال . فرخی .آنکه گیتی بروی او بیندخ...
-
ملک بخش
لغتنامه دهخدا
ملک بخش . [ م ُ ب َ ] (نف مرکب ) ملک بخشنده . که ملک بخشد. آنکه فرمانروایی مملکتی را به کسی بخشد : پیام داد به من بنده دوش باد شمال ز حضرت ملک ملک بخش اعدامال . غضائری .قتال جان فزایی و جبار دلگشای غدار ملک بخشی و قهار قهرمان . عثمان مختاری (دیوان چ ...
-
ملک
لغتنامه دهخدا
ملک . [ م َ ل ِ / م َ ] (ع اِ) پادشاه . ج ، ملوک . املاک . (منتهی الارب ). پادشاه .(آنندراج ). پادشاه ... و بعضی نوشته که به زمانه ٔ قدیم امیر را نیز می گفتند. (غیاث ). دارای مملکت و پادشاهی و پادشاه . (ناظم الاطباء). آنکه از طریق استعلا، سلطنت بر ام...