اعدامال . [ اَ ] (نف مرکب ) اعدامالنده . کوبنده ٔ اعدا. دشمن کوب :
امین دولت و دین یوسف بن ناصر دین
برادر ملک شاه بند اعدامال .
آفرین گویان چو گویند آفرین در هر دیار
بر قلج طمغاج خان آن شاه اعدامال باد.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعدامال . [ اَ ] (نف مرکب ) اعدامالنده . کوبنده ٔ اعدا. دشمن کوب :
امین دولت و دین یوسف بن ناصر دین
برادر ملک شاه بند اعدامال .