کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعتکاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعتکاف
لغتنامه دهخدا
اعتکاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص )انتظار چیزی کشیدن . (ناظم الاطباء). انتظار چیزی کردن . (منتهی الارب ). || خود را بازداشتن و گوشه نشین شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گوشه نشین شدن در مسجد و بازایستادن از چیزی . (آنندراج ). بازایستادن از چی...
-
واژههای مشابه
-
اعتکاف جستن
لغتنامه دهخدا
اعتکاف جستن . [اِ ت ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) معتکف شدن . اعتکاف کردن .
-
اعتکاف نشین
لغتنامه دهخدا
اعتکاف نشین . [ اِ ت ِ ن ِ ] (نف مرکب )آن که به اعتکاف نشسته . اقامت کننده در محلی برای اعتکاف . و کنایه از مجاور و مقیم در محلی : رستنی درکشیده سربزمین نامیه گشته اعتکاف نشین .نظامی .
-
اعتکاف کردن در مسجد
لغتنامه دهخدا
اعتکاف کردن در مسجد. [ اِ ت ِ ک َ دَ دَ م َ ج ِ ] (مص مرکب ) مجاورة. (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
پای گرد کردن
لغتنامه دهخدا
پای گرد کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اعتکاف : جهان از بدیها بشویم برای پس آنگه کنم در کُهی گرد پای .فردوسی .
-
مجاورة
لغتنامه دهخدا
مجاورة. [ م ُ وَ رَ ] (ع مص ) با کسی همسایگی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). همسایگی کردن . جِوار. جُوار. (از منتهی الارب ) (از آنندراج )(از اقرب الموارد). || اعتکاف کردن در مسجد. (تاج المصادر بیهقی ). به اعتکاف نشستن در مسجد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) ...
-
جوار
لغتنامه دهخدا
جوار. [ ج ُ ] (ع مص ) همسایگی کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || در زنهار کسی شدن . (منتهی الارب ). || رجوع به جِوار شود. || اعتکاف کردن در مسجد. (اقرب الموارد).
-
تعکف
لغتنامه دهخدا
تعکف . [ ت َ ع َک ْ ک ُ ] (ع مص )خود را بند کردن و بازداشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اعتکاف . (اقرب الموارد).
-
پنجاهه
لغتنامه دهخدا
پنجاهه . [ پ َ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) اعتکاف زاهد ترسایان و آن پنجاه روز باشد. (از فرهنگی خطی ). مدت اعتکاف نصاری و آن پنجاه روز باشد چنانکه چله ٔ اهل اسلام چهل روز است . (برهان قاطع) : پس از چندین چله در عرض سی سال روم پنجاهه گیرم آشکارا. خاقانی .از...
-
مجاوری
لغتنامه دهخدا
مجاوری . [ م ُ وِ ] (حامص ) مجاور بودن . مقیم بودن . معتکف بودن : دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت . سعدی .و رجوع به مجاورشود.- مجاوری کردن ؛ اقامت کردن . اعتکاف کردن : خاطر خاقنی از آن کعبه شناس شد که اودر حرم خدایگان ...
-
مسجدی
لغتنامه دهخدا
مسجدی . [ م َ ج ِ] (ص نسبی ) منسوب به مسجد. مربوط به مسجد. رجوع به مسجد شود. || عابد. زاهد. متعبد. پارسا. آنکه اعتکاف مساجد یا نماز به جماعت کند : گفتم همی چه گوئی ای حیز گلخنی گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی . عسجدی .مسجدیی بسته ٔ آفات شدمعتکف کوی خرا...
-
عکف
لغتنامه دهخدا
عکف . [ ع َ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). منع کردن . (از اقرب الموارد). || بند نمودن . (از منتهی الارب ). حبس کردن . (از اقرب الموارد). || گرد چیزی گردیدن . || پیرامون کشته گردیدن مرغان .(از م...
-
عکوف
لغتنامه دهخدا
عکوف . [ ع ُ ] (ع مص ) پیوسته پیش آمدن بر کسی و روی آوردن . (از منتهی الارب ). روی فرا چیزی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). روی به چیزی آوردن . (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). روی آوردن بر کسی و ملازم او گشتن . (از اقرب الموارد). عَکف . و رجوع به عکف شو...