مجاورة. [ م ُ وَ رَ ] (ع مص ) با کسی همسایگی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). همسایگی کردن . جِوار. جُوار. (از منتهی الارب ) (از آنندراج )(از اقرب الموارد). || اعتکاف کردن در مسجد. (تاج المصادر بیهقی ). به اعتکاف نشستن در مسجد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). به اعتکاف نشستن در مزگت . (ناظم الاطباء). و رجوع به مجاورت شود. || در زنهار کسی شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.