عکف . [ ع َ] (ع مص ) بازداشتن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). منع کردن . (از اقرب الموارد). || بند نمودن . (از منتهی الارب ). حبس کردن . (از اقرب الموارد). || گرد چیزی گردیدن . || پیرامون کشته گردیدن مرغان .(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || روی آوردن بر کسی و ملازم و همراه او شدن . || روی آوردن اسبان بر قائد خود. (از اقرب الموارد). || در رشته گردیدن مروارید و جز آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تأخیر کردن . || اعتکاف کردن . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.