کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعاده دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعاده دادن
لغتنامه دهخدا
اعاده دادن . [ اِ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) دوباره به جای خود برگردانیدن . (ناظم الاطباء). معاودت دادن . عود دادن . عودت دادن . اعاده کردن . و رجوع به اعاده و اعادت و اعاده کردن و اعاده شدن شود.
-
واژههای مشابه
-
اعادة
لغتنامه دهخدا
اعادة. [ اِ دَ ] (ع مص ) بازگردانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل ص 15). چیزی را بجای خود بازگردانیدن . (ناظم الاطباء). اعادة چیزی به جایی ؛ بازگردانیدن آن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). بازبردن چیزی را. برگردانیدن به جایی . (از متن اللغة). ||...
-
اعاده شدن
لغتنامه دهخدا
اعاده شدن . [ اِ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دوباره به جای خود آمدن . (ناظم الاطباء). بازگردانده شدن : نشنیدنت ز عادت خود هیچ برنگشت هرچند مدعای ظهوری اعاده شد. ظهوری (از آنندراج ).- اعاده شده ؛ مکررشده . تکراریافته . مکرر یا اعادت کرده . و متکرر. (...
-
جستوجو در متن
-
برگشت دادن
لغتنامه دهخدا
برگشت دادن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) برگرداندن . بازگرداندن . پس دادن . اعاده . ارجاع . عودت دادن . و رجوع به برگشت شود.
-
واگردانیدن
لغتنامه دهخدا
واگردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) زیر و زبر نمودن . سرنگون کردن . (ناظم الاطباء). || بازگردانیدن . (زوزنی ) (ناظم الاطباء). مراجعت دادن . (ناظم الاطباء). || تکریر. تکرار. (زوزنی ). اعاده . تردید. (یادداشت مؤلف ).
-
اثابه
لغتنامه دهخدا
اثابه . [ اِ ب َ ] (ع مص ) پرآب گردانیدن (حوض )- اثاب الحوض . (منتهی الارب ). || پاداش دادن . (تاج المصادر بیهقی ): اثابه اﷲ. (منتهی الارب ). || بشتافتن . || فربه شدن پس از لاغری از مرض . || اعاده کردن چیزی . (منتهی الارب ). || به اعتدال مزاج بازآمدن...
-
باسر گرفتن
لغتنامه دهخدا
باسر گرفتن . [ س َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) لهجه و صورتی است از مصدر مرکب از سرگرفتن بمعنی اعاده کردن و دوباره انجام دادن کاری : برخیز و نماز باسرگیر. (تفسیر ابوالفتوح ). و نماز باسرگرفت . (تفسیر ابوالفتوح ). و نماز باسر باید گرفتن . (همان کتاب ). و ر...
-
واپس بردن
لغتنامه دهخدا
واپس بردن . [ پ َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) بازپس بردن . || اعاده دادن . عقب بردن . از عقب بردن . (ناظم الاطباء). اخناس . (تاج المصادر بیهقی ). ارجاه . (زوزنی ) : چو سیب رخ نهم بر دست شاهان سبد واپس برد سیب سپاهان . نظامی .گر او میبرد سوی آتش سجودتو واپس چ...
-
بازگردانیدن
لغتنامه دهخدا
بازگردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) رجعت دادن . اعاده دادن . بازفرستادن . واپس دادن . (ناظم الاطباء). رَجع. عودت دادن . ارجاع : اسماعیل را بنواخت و خلعت داد و به نیکوئی بازگردانید. (تاریخ سیستان ). مرا به نیکوئی با گروهی بزرگ از غلام و بنده بازگردانی...
-
افاده کردن
لغتنامه دهخدا
افاده کردن . [ اِ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فایده بخشیدن . فایده دادن . (ناظم الاطباء) : افاده کنی و ابدا کنی و اعاده نمائی . (تاریخ بیهقی ص 414). || اظهار فضل و شرف کردن در صورتی که دارای آن نباشد. بخود بستن فضل و شرف را. بیشتر به این معنی است . (...
-
برگردانیدن
لغتنامه دهخدا
برگردانیدن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) برگرداندن . رد کردن . (ناظم الاطباء). برگشت دادن . پس آوردن . (فرهنگ فارسی معین ). اعاده کردن . اعاده دادن . رجعت دادن . ارجاع . عودت دادن . (یادداشت دهخدا). مراجعت دادن . || واپس بردن . بازپس بردن . (فرهنگ فارس...
-
برگرداندن
لغتنامه دهخدا
برگرداندن . [ ب َ گ َدَ ] (مص مرکب ) برگردانیدن . باژگونه کردن . منقلب کردن . اعاده دادن . برعکس کردن . رجوع به گرداندن شود.- برگرداندن انبار ؛ قپان کردن و کشیدن موجودی انبار را از گندم و جو و غیره تا وزن حقیقی آن معلوم شود.- برگرداندن دکان یا مغازه ...
-
ارجاع
لغتنامه دهخدا
ارجاع . [ اِ ] (ع مص ) بازگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ): ارجعه اﷲ. || چیزی را بسوی چیزی متوجه گردانیدن . (غیاث اللغات ). || رجوع کردن امری . احاله . || نفع بخشیدن . (منتهی الارب ): ارجع اﷲ بیعته ؛ نفع بخشد خدای عقد بیع او را. || خرید...