کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اسکیزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اسکیزه
لغتنامه دهخدا
اسکیزه . [ اِ زَ / زِ ] (اِمص ) آلیز کردن و جفته انداختن ستور. (جهانگیری ). برجستن و لگد انداختن . برجستن ستور را گویند. (انجمن آرا). برجستن و آلیز انداختن ستور. (برهان ). شلنگ و برجستن و دولتی (؟) اسب و خر. (غیاث ). جست و خیز ستور. (رشیدی ) (سروری )...
-
جستوجو در متن
-
جفتک اندازی
لغتنامه دهخدا
جفتک اندازی . [ ج ُ ت َ اَ ] (حامص مرکب ) آلیزش . اسکیزه . جفته اندازی . جفتک پرانی . رجوع به جفتک و آلیزش و اسکیزه شود. || در تداول دیرپذیری . صعب القبولی .
-
اسکیز
لغتنامه دهخدا
اسکیز. [ اِ ] (اِمص ) برجستن و آلیز و جفته انداختن ستور باشد. (برهان ). رجوع به اسکیزه و اسکیزیدن شود.
-
جفتک
لغتنامه دهخدا
جفتک . [ ج ُ ت َ ] (اِ) مرغی است که نر و ماده ٔ آن هر کدام یک بال دارند و بجای بال دیگر نر را قلابی و ماده را حلقه ای است از استخوان و چون پرواز کنند، نر قلاب را بر حلقه ٔ ماده اندازد و با هم پرواز کنند و چون بدانه خوردن مشغول گردند از یکدیگر جدا شون...
-
جفتک انداختن
لغتنامه دهخدا
جفتک انداختن . [ ج ُ ت َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) جفته انداختن . لگد پراندن . از پشت با دو پا لگد پرانیدن . لگد زدن . آلیزیدن . رکل . اسکیزه . اسکیزیدن . || مخالفت کردن . (فرهنگ عامیانه ). || بدرفتاری کردن . بدلعابی کردن . (فرهنگ عوام ). || دیر پذیرفتن . ...
-
جفته
لغتنامه دهخدا
جفته . [ ج ُ ت َ / ت ِ ] (اِ) لگدی که اسب و شتر و امثال آن اندازند. (برهان ). لگدی که ستور با دو پای خود زند. (نظام ). لگدی که اسب و خر به هر دو پا اندازد. (غیاث ). جفتک . لگد دوپائی ستور. اسکیز. اسکیزه . آلیز. نفح . || کفل و سرین آدم و چارپایان . (ب...
-
لگد زدن
لغتنامه دهخدا
لگد زدن . [ ل َ گ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) جفتک انداختن . آلیز انداختن . اسکیزه کردن . اسکیز کردن . آلیز زدن . اسکیزیدن . رعص . ضراح . ضرح . لیز. (منتهی الارب ) : که بردرند سگان هرکه را نگردد سگ لگد زنند خران هرکه را نباشد خر. مسعودسعد.به داد ثور بسی شیر...
-
لگد
لغتنامه دهخدا
لگد. [ ل َ گ َ ] (اِ) لج . زخم با کف پای (برخلاف تیپاو اردنگ که با نوک پا باشد). زخم با پای از ستور یا آدمی . اسکیز. اسکیزه . آلیز. جفته . جفتک : تا صعوه به منقارنگیرد دل سیمرغ تا پشه نکوبد به لگد خرد، سر پیل . منجیک .زیر لگد به جمله همی خستشان بزورچ...
-
آسیب
لغتنامه دهخدا
آسیب . (اِ) زخم . کوب . ضرب : به آسیب پا و بزانو و دست همی مردم افکند چون پیل مست . عنصری . || صدمه . کوس . کوست . عیب و نقص یا شکستگی که از زخم و ضرب پیدا آید : همان گرد بررفت مانند دودز آسیب رخساره ٔ مه شخود. فردوسی .اندوهم از آن است که یک روز مفاج...
-
ا
لغتنامه دهخدا
ا. [ اِ ] (حرف ) همزه ٔ مکسوره در بعض کلمات گاهی افزوده و گاه حذف شود، معروفتر وقت را اصلی و غیرمعروف را مخفف یا مثقل توان گفت : براهیم و ابراهیم : دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم چون نیک بنگری همه شاگرد آزرند. ناصرخسرو.علی بِن ْ براهیم از شهر موصل بی...