کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
استنجا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سنگ استنجا
لغتنامه دهخدا
سنگ استنجا.[ س َ گ ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نبلة. (یادداشت مؤلف ). کلوخی که با آن ازاله ٔ مانده ٔ نجاست بردبر کنند بجای آب و باید سه پاره باشد : میالای ار توانی دست از این آلایش گیتی که دنیا سنگ استنجاست و آلوده ست شیطانش . خاقانی .رجوع ب...
-
جستوجو در متن
-
استجمار
لغتنامه دهخدا
استجمار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) با سنگ استنجا کردن . به سنگ استنجا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). استنجا کردن بسنگ ریزه . (منتهی الارب ). استنجاء به احجار. || مقیم گردیدن لشکر به دارالحرب . (منتهی الارب ). || گرد آمدن قومی بر کار. (منتهی الارب ). || سخت شد...
-
منجی
لغتنامه دهخدا
منجی . [ م ِ جا ] (ع اِ) هر چیز که بدان استنجا می کنند از سنگ و کلوخ و جز آن . (ناظم الاطباء).
-
نبل
لغتنامه دهخدا
نبل . [ ن ُ ب َ ] (ع اِ) سنگ استنجا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سنگ های خرد و سنگ های بزرگ . ج ِ نبلة. رجوع به نُبلَة شود.
-
تمشع
لغتنامه دهخدا
تمشع. [ ت َ م َش ْ ش ُ ] (ع مص ) خوردن هرچیز که درکاسه بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پاک کردن خود را از پلیدی یا بخصوص به سنگ استنجا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
استطیاب
لغتنامه دهخدا
استطیاب . [ اِ ت ِطْ ] (ع مص ) استطابه . پاکی جستن . || پاکی یافتن . استنجا کردن بشستن یا بمسح حجر. || موی زهار ستردن . || آب شیرین خواستن . (منتهی الارب ).
-
استطابة
لغتنامه دهخدا
استطابة. [ اِ ت ِ ب َ ] (ع مص ) استطابت . استطیاب . پاکی جستن . (منتهی الارب ). پاکی خواستن . (غیاث ). || پاک یافتن . (منتهی الارب ). || خوش آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || خوشبودارکردن . (غیاث ). || موی زهار ستردن : استطاب العانة. || آب شیر...
-
استنفاض
لغتنامه دهخدا
استنفاض . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نگریستن هرچه باشد در جائی . نگریستن تا بشناسد. دیدن جمیع آنچه در مکان باشد. || پاک کردن نره از بقیه ٔبول . || بسنگ استنجا کردن . || برآوردن چیزی . || بتجسس دشمن فرستادن جماعتی را. (منتهی الارب ). جمعی را بجستن دشمن فرستاد...
-
نبلة
لغتنامه دهخدا
نبلة. [ ن ُ ل َ ] (ع اِ) پاداش . جزا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ثواب . جزاء. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (المنجد). || عطیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || برگزیده از هر چیزی : نبلة کل شی ٔ؛ خ...
-
اطهر
لغتنامه دهخدا
اطهر. [ اِطْ طَهَ ْ هَُ ] (ع مص ) تَطَهﱡر.اصل آن تطهر بود پس از انداختن حرکت «ت » آن را در «ط» ادغام کردند و همزه ٔ وصل را به اول افزودند تا ابتداء به ساکن پیش نیاید . تنزه از چرکها. (از اقرب الموارد). پاک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از گ...
-
امتشاش
لغتنامه دهخدا
امتشاش . [ اِ ت ِ ](ع مص ) بسنگ یا بکلوخ استنجا کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || همه ٔ شیر پستان را دوشیدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برکشیدن زن زیور را از گردن خود. ...
-
تنبیل
لغتنامه دهخدا
تنبیل . [ تَم ْ ] (ع مص ) سنگ استنجا دادن کسی را. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): نبلنی احجاراً للاستنجاء؛ ای اعطنیها. (اقرب الموارد). || تیر دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ال...
-
اطابة
لغتنامه دهخدا
اطابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) خوش کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوش کردن . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی را خوش کردن . (از اقرب الموارد). || خوشبوی گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). خوشبوی ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاط...
-
تنبل
لغتنامه دهخدا
تنبل . [ ت َ ن َب ْ ب ُ ] (ع مص ) گرفتن : تنبل ما عندی ؛ گرفت آنچه نزد مردم بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آگاه و تیزخاطر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گرامی شدن . (منتهی الارب ) (آن...