نبلة. [ ن ُ ل َ ] (ع اِ) پاداش . جزا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ثواب . جزاء. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (المنجد). || عطیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || برگزیده از هر چیزی : نبلة کل شی ٔ؛ خیاره . (المنجد) (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). || هر چیز که دارای اهمیت باشد.(ناظم الاطباء). || واحد نُبَل است . (از المنجد). بمعنی سنگهای خرد و درشت . رجوع به نبل شود. || لقمه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لقمه ٔ کوچک . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). ج ، نُبَل . || سنگ که بدان استنجا کنند. (غیاث اللغات از شرح نصاب ) (آنندراج ). سنگ استنجا. (از معجم متن اللغة) (مهذب الاسما) (ناظم الاطباء). کلوخ . کلوخ استنجا. (ناظم الاطباء). ما تناولته من مدر او الحجر. || کلوخ کوچک . (از معجم متن اللغة). || خمره ٔ کوچک . (ناظم الاطباء). || هر چیز خرد. (از معجم متن اللغة). || (اِمص ) نجابت . بزرگی . فضل . || آگاهی و تیزی خاطر. (ناظم الاطباء). رجوع به نبل شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.