کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ارشه ارشه
لغتنامه دهخدا
ارشه ارشه . [ اَ ش ِه ْ اَ ش ِه ْ / اُ ش ُه ْ اُ ش ُه ْ ] (ع صوت ) کلامی است که هنگام راندن شتر گویند و زیر دم او را خارند تا تیز رود. (از منتهی الأرب ).
-
واژههای همآوا
-
عرشه
لغتنامه دهخدا
عرشه . [ ع َ ش َ / ش ِ ] (از ع ، اِ) سطحی که مرتفعتر از اطراف خود باشد. (فرهنگ فارسی معین ).- عرشه ٔ کشتی ؛ سطح بالای کشتی . (از فرهنگ فارسی معین ). مرتفعترین جزء از کشتی که مردم در آنجا بنشینند. (از ناظم الاطباء).
-
ارشح
لغتنامه دهخدا
ارشح . [ اَ ش َ ] (ع ن تف ) اذکی : هو ارشح فؤاداً. (منتهی الأرب ). || تیزخاطر. (منتهی الأرب ).
-
جستوجو در متن
-
رشی
لغتنامه دهخدا
رشی . [ رَ شی ی ] (ع اِ) شتربچه . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || شتری که بایستد پس بانگ زند بر آن ، شبان . (منتهی الارب ). شتری که بایستد پس شبان بر آن بانگ زند: اُرْشُه ْ اُرْشُه ْ (از اقرب الموارد).
-
ویولون سل
لغتنامه دهخدا
ویولون سل . [ ی ُ لُن ْ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) از سازهای آرشه ای که به هیأت ویولون ولی از آن بزرگتر است و به هنگام نواختن ته آن در روی زمین قرار می گیرد و آن را مانند کمانچه می نوازند. صدای ویولون سل یک اکتاو بم تر از صدای ویولاست . (فرهنگ فارسی معین ...
-
ساز کمانی
لغتنامه دهخدا
ساز کمانی . [ زِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) آلت موسیقی از ذوات الاوتار که آن را با کمان (آرشه ) نوازند چون رباب و کمانچه و غژک و ویلن و غیره . رجوع به ساز و ساز زهی و ذوات الاوتار شود.
-
کلفن
لغتنامه دهخدا
کلفن . [ ک ُ ل ُ ف َ ] (فرانسوی ، اِ) صمغی است و این نام مأخوذ از کلفن ، شهری در آسیای صغیر، است که این صمغ از آنجا آورده می شود.(از لاروس ). در گیاه شناسی ، ماده ای است رزینی (از جنس سقز) که ضمن تقطیر انواع تربانتین ها خصوصاً تربانتین های مستخرج از...
-
ارشاء
لغتنامه دهخدا
ارشاء.[ اِ ] (ع مص ) رشوه دادن . (منتهی الأرب ). پاره دادن حاکم یا قاضی را. || خاریدن پس شتر و ارشه ارشه گفتن تا بدود. (منتهی الأرب ). || ارشاء دلو؛ رسن بر دلو بستن . رسن بستن بر دلو. (منتهی الأرب ). دلو را رسن بستن . دلو را رسن ساختن . (تاج المصا...
-
ویولون
لغتنامه دهخدا
ویولون . [ ی ُ لُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) ویلن . یکی از سازهای زهی که می تواند آهنگهای حساس و هیجان انگیز را اجراکند. این ساز در اصل شرقی بوده و بعد از جنگهای صلیبی به اروپا رفته است . این ساز دارای چهار سیم «می »،«لا»، «رِ» و «سل » است و به دو طریق نواخ...
-
مجرور
لغتنامه دهخدا
مجرور. [ م َ ] (ع ص ) کشیده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کلمه ای که کسره دارد. (آنندراج ). جر داده شده و دارای جر. (ناظم الاطباء). اسمی که جر دارد. جرپذیرفته . جریافته . مقابل جار. علی فی البیت ، فی جار است والبیت مجرور: کل مضاف الیه مجرور. (ی...
-
ساز
لغتنامه دهخدا
ساز. (اِ) آلت موسیقی . آنچه که نوازند مانند چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانون و امثال آن . (از برهان ). نی و چنگ و هر چه بنوازند.(رشیدی ). چنگ . (شعوری ). آنچه میزنند مثل رباب و بربط و چغانه و امثال آن . (شرفنامه ٔ منیری ). چیزی که مطربان نوازن...
-
کمان
لغتنامه دهخدا
کمان . [ ک َ ] (اِ) معروف است و به عربی قوس خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ قوس و مبدل خمان مرکب از «خم » و «ان » که کلمه ٔ نسبت است و کشیده و خمیده و سخت و نرم و گسسته پی و کژابرو و بازوشکن از صفات و ابرو از تشبیهات اوست و به دمشق و چاچ و افراسیاب و رستم ...