مجرور. [ م َ ] (ع ص ) کشیده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کلمه ای که کسره دارد. (آنندراج ). جر داده شده و دارای جر. (ناظم الاطباء). اسمی که جر دارد. جرپذیرفته . جریافته . مقابل جار. علی فی البیت ، فی جار است والبیت مجرور: کل مضاف الیه مجرور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به جر و ماده ٔ بعد شود. || (اِ) (اصطلاح موسیقی ) هر یک از سازهای آرشه ای . (فرهنگ فارسی معین ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.