کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهار ارکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
چهارارکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] ‹چارارکان› [قدیمی] ča(ā)hār[']arkān =چهارآخشیج
-
جستوجو در متن
-
ارکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ رکن] 'arkān ۱. = رکن۲. اصول؛ مبانی.۳. افراد مهم؛ بزرگان.۴. [قدیمی] = 〈 ارکان اربعه〈 ارکان اربعه: [قدیمی] مجموع عناصر اربعه (آب، باد، خاک، و آتش).〈 ارکان حرب: (نظامی) [منسوخ] ستاد ارتش.〈 ارکان دولت: بزرگان و س...
-
هفت ارکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] haft[']arkān = هفتاندام
-
ثابت ارکان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sābet[']arkān ویژگی آنچه دارای پایههای محکم و استوار باشد.
-
سه ارکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] se'arkān = موالید 〈 موالید ثلاثه
-
افاعیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَفعال، جمعالجمعِ فِعل] 'afā'il ۱. (ادبی) در عروض، ارکان و اجزای اوزان شعر (فعولن، مفاعیلن، مستفعلن، و فاعلاتن) که بقیۀ اجزا از اینها گرفته میشود.۲. [قدیمی] = فعل
-
ایمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ کفر] 'imān ۱. گرویدن.۲. عقیده داشتن.۳. [مقابلِ کفر] (فقه) تصدیق و عمل به احکام دین یعنی اقرار به لسان و عمل به ارکان.
-
پنج ارکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] panj[']arkān در آیین اسلام، پنج اصلی که دین اسلام بر مبنای آنها پایهگذاری شده و عبارت است از کلمۀ طیبه، نماز، روزه، حج، و زکات.〈 پنجارکان حج: (آیین اسلام) احرام بستن، سعی بین صفا و مروه، وقوف عرفات، مزدلفه، و طواف کعبه...
-
رکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَرکُن، ارکان] rokn ۱. جزء بزرگتر و قویتر از هرچیز؛ عضو عمده.۲. [مجاز] بزرگ و شریف و رئیس قوم.۳. امر عظیم.۴. پایه؛ ستون.۵. [قدیمی] آنچه به آن قوت میگیرند و تکیه میکنند؛ پایه و ستون.
-
ستاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مخففِ ایستاد، از ایستادن یا ستادن (برپا بودن)] setād مرکز ساماندهی به امری.〈 ستاد ارتش: (نظامی) مرکز فرماندهی در ارتش که طرحها و نقشههای جنگی را بررسی و مطالعه میکند و شامل نیروهای زمینی و هوایی و دریایی است؛ ارکان حرب.
-
یکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yekān ۱. (ریاضی) آخرین رقم سمت راست هر عدد طبیعی.۲. (صفت) [قدیمی] یگانه؛ بیهمتا: ◻︎ ورا نگویم از ارباب دولت است یکی / که او به جاه ز ارکان دولت است یکان (سوزنی: صحاحالفرس: یکان).
-
سجده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: سَجدَة] (فقه) sa(o,e)jde ۱. از ارکان نماز که بهصورت گذاشتن هفت عضو (پیشانی، کف دو دست، سر دو زانو، و شصت هر دوپا) بر روی زمین و خواندن ذکر مخصوص به جا آورده میشود.۲. (اسم مصدر) پیشانی بر زمین گذاشتن برای عبادت یا اظهار فروتنی...
-
سلام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] salām ۱. واژهای که در آغاز گفتگو به کار میرود.۲. (فقه) سه جملهای که با سلام آغاز میشود و از ارکان نماز است و نمازگزار در آخرین رکعت نماز بیان میکند.۳. تحیت و درود.۴. [قدیمی] پاکی رهایی از عیب و آفت.۵. (نظامی) احترام مرد نظامی به حال...
-
سبب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اسباب] sabab ۱. وسیله؛ دستآویز.۲. علت؛ جهت.۳. طریق.۴. [قدیمی] پیوند و علاقۀ خویشی و قرابت.۵. (ادبی) در عروض، از ارکان شعر.〈 سبب ثقیل آوردن: (ادبی) در عروض، که عبارت است از دو حرف متحرک، مانند همه و رمه یا سَرِ و دِلِ.〈 سب...