(اسم) [عربی، جمع: اسباب] ۱. وسیله؛ دستآویز.
۲. علت؛ جهت.
۳. طریق.
۴. [قدیمی] پیوند و علاقۀ خویشی و قرابت.
۵. (ادبی) در عروض، از ارکان شعر.
〈 سبب ثقیل آوردن: (ادبی) در عروض، که عبارت است از دو حرف متحرک، مانند همه و رمه یا سَرِ و دِلِ.
〈 سبب خفیف آوردن: (ادبی) در عروض، یک حرف متحرک و یک حرف ساکن، مانند سر، در، غم و دم.
〈 سبب متوسط آوردن: (ادبی) در عروض، یک حرف متحرک و دو حرف ساکن است، مانند کار و یار.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.