(اسم) [عربی، جمعِ رکن] ۱. = رکن
۲. اصول؛ مبانی.
۳. افراد مهم؛ بزرگان.
۴. [قدیمی] = 〈 ارکان اربعه
〈 ارکان اربعه: [قدیمی] مجموع عناصر اربعه (آب، باد، خاک، و آتش).
〈 ارکان حرب: (نظامی) [منسوخ] ستاد ارتش.
〈 ارکان دولت: بزرگان و سران دولت؛ رجال دولت؛ وزرا و امرا.
〈 ارکان نماز: (فقه) تکبیرةالاحرام، قیام، رکوع، و سجود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.