کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاصله دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تناوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tanāvob به نوبت و با فاصلۀ معین کاری انجام دادن.
-
وصل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] vasl ۱. [مقابل هجر] = وصال۲. پیوند دادن دو یا چند چیز به یکدیگر.۳. پیوستن؛ مرتبط شدن.۴. (ادبی) در قافیه، حرفی که بیفاصله به رَوی میپیوندد و رَوی بهواسطۀ آن متحرک میشود، چنانکه در شعر زیر «یا» حرف وصل است و به سبب آن «را» که حرف...
-
عرض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'arz ۱. بیان مطلبی با احترام و ادب.۲. نشان دادن؛ آشکار کردن.۳. (اسم) [مقابلِ طول] پهنا.۴. [مجاز] مدت؛ فاصله: در عرض یک ساعت تمام کارها را انجام داد.۵. سان دیدن از سپاهیان و تجهیزات آنها.۶. اداره و گرداندن امور سپاهیان.۷. (اسم) ...
-
دور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] do[w]r ۱. گردیدن گرد چیزی؛ حرکت کردن و گردش کردن چیزی پیرامون چیز دیگر.۲. (اسم) [جمع: ادوار] گردش.۳. (اسم) گردش سال.۴. (اسم) عصر و زمان؛ روزگار.〈 دور برداشتن: (مصدر لازم) سرعت گرفتن؛ سرعت پیدا کردن؛ تند شدن.〈 دور زدن: (مصد...
-
طول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tul ۱. [مقابلِ کوتاهی] درازی.۲. [مقابلِ عَرض] درازا.۳. (اسم مصدر) دراز شدن.۴. (ریاضی) هریک از دو ضلع بزرگتر مستطیل.۵. امتداد: در تمام طول خیابان، قدمبهقدم گُل گذاشته بودند.۶. (اسم مصدر) طولانی شدن.۷. مدت: در طول این چند سال، پدرت خی...