(اسم مصدر) [عربی] ۱. بیان مطلبی با احترام و ادب.
۲. نشان دادن؛ آشکار کردن.
۳. (اسم) [مقابلِ طول] پهنا.
۴. [مجاز] مدت؛ فاصله: در عرض یک ساعت تمام کارها را انجام داد.
۵. سان دیدن از سپاهیان و تجهیزات آنها.
۶. اداره و گرداندن امور سپاهیان.
۷. (اسم) [جمع: عروض] [قدیمی] متاع؛ کالا؛ هرچیزی به جز مسکوک طلا و نقره.
〈 عرض حال: نامهای که به دادگاه مینویسند و در آن تظلم میکنند؛ دادخواست.
〈 عرض جغرافیایی: (جغرافیا) فاصلۀ زاویهای بین مدار هر نقطه و دایرۀ استوا.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.