کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طور دیگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دیگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ditikar] ‹دگر› digar ۱. جز؛ غیر؛ بیگانه؛ شخصی یا چیزی غیر از آنکه یا آنچه قبلاً دیده یا گفتهشده، مثل کس دیگر، روز دیگر، سال دیگر.۲. (قید) باز و مجدد.
-
دگرگون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) degargun ۱. جور دیگر؛ طور دیگر.۲. واژگون و سرنگون.۳. منقلب.۴. رنگ دیگر.
-
دیگری
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) digari کس دیگر؛ شخص دیگر.
-
تارةاخری
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] tāratan'oxrā یک بار دیگر؛ بار دیگر.
-
باز
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ باختن) bāz ۱. = باختن۲. بازیکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبباز، چترباز، شطرنجباز، گاوباز، قمارباز.۳. علاقهمند به (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خروسباز، کبوترباز، گُلباز، رفیقباز.۴. دارای مهارت در چیزی و عملکننده به آن (در ترکیب با کلم...
-
کرة بعداخری
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] karratanba'da'oxrā دفعهای بعد از دفعۀ دیگر؛ یکبار پس از بار دیگر؛ پیاپی.
-
دگرسان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) ‹دیگرسان› [قدیمی] degarsān دگرگون؛ طور دیگر؛ جور دیگر: ◻︎ مشیات خلق نگردد دگرگون / قضیات سابق نگردد دگرسان (عبدالواسع جبلی: ۲۹۴).
-
تبدیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tabdil ۱. تغییر چیزی به جای چیز دیگر.۲. [قدیمی] عوض کردن شخصی با شخص دیگر.
-
دختراندر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دختاندر، دختندر› [قدیمی] doxtar[']andar دختری که از زن دیگر یا از شوهر دیگر باشد؛ نادختری.
-
کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ke(a)š ۱. نواری با رشتههای لاستیکی که با کشیده شدن بلندتر میشود.۲. (صفت) دارای قابلیت ارتجاع؛ کشی: شلوار کش.۳. (بن مضارعِ کِشیدن) = کشیدن۴. کِشنده؛ حملکننده؛ حامل (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بارکش، هیزمکش.۵. تحملکننده؛ متحمل (در ترکیب با کلمۀ...
-
دگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) degar = دیگر
-
دیگربار
فرهنگ فارسی عمید
(قید) digarbār بار دیگر؛ دوباره.
-
سار
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) sār ۱. شبیه؛ نظیر؛ مانند؛ گونه (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بادسار، خاکسار، خجلسار، خوارسار، دشتسار، دیوانهسار، دیوسار، زیرکسار، مارسار: ◻︎ گناه آید از بندۀ خاکسار / به امید عفو خداوندگار (سعدی۱: ۱۹۶).۲. جای بسیاری و فراوانی چیزی (در ترکیب ...
-
نواز
فرهنگ فارسی عمید
(فعل مضارعِ نواختن و نوازیدن) navāz ۱. = نواختن۲. نوازنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دلنواز، مهماننواز.۳. آرامشبخش (در ترکیب با کلمۀ دیگر): روحنواز.۴. کسی که ساز موسیقی را به صدا درمیآورد؛ نوازنده؛ زننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دفنواز، نینواز.۵....
-
نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نمایه› na(e,o)mā ۱. صورت و ظاهر چیزی.۲. قسمت خارجی ساختمان.۳. (بن مضارعِ نمودن و نمادن و نماییدن) = نمودن۴. نماینده؛ نشاندهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جهاننما، راهنما.۵. نشاندادهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): انگشتنما.۶. شکل؛ ظاهر (در ترکی...