(اسم) ۱. نواری با رشتههای لاستیکی که با کشیده شدن بلندتر میشود.
۲. (صفت) دارای قابلیت ارتجاع؛ کشی: شلوار کش.
۳. (بن مضارعِ کِشیدن) = کشیدن
۴. کِشنده؛ حملکننده؛ حامل (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بارکش، هیزمکش.
۵. تحملکننده؛ متحمل (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جفاکش، زحمتکش.
۶. تماسدهنده؛ مالنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): اتوکش، ارهکش.
۷. آشامنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جرعهکش، پیالهکش.
۸. حرکتدهنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): لشکرکِش.
۹. پوشاننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دستکش.
۱۰. بیرونآورنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبکش، دودکش.
۱۱. استفادهکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): قمهکش.
〈 کش آمدن: (مصدر لازم)
۱. درازتر شدن.
۲. ممتد شدن.
۳. از حد معمول درازتر شدن چیزی وقتی که دو سر آن را بکشند.
〈 کشواکش: [عامیانه، مجاز] بگومگو؛ نزاع.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.