کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سقط جنین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سقط فروش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] saqatforuš فروشندۀ کالاهای خردهزیر؛ خردهفروش.
-
سقط کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [منسوخ] saqatkāri به کار بردن سنگ و آجر در ساختمان؛ آجرکاری.
-
جستوجو در متن
-
آفگانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آبگانه، افگانه، آپگانه، فگانه› [قدیمی] 'āfgāne جنین که پیش از موقع سقط شود؛ بچۀ نارسیده.〈 آفگانه کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] بچه سقط کردن؛ بچه افکندن: ◻︎ شکم حادثات آبستن / از نهیب تو آفگانه کند (مسعودسعد: ۴۳۲).
-
افتادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: ōftātan] ‹اوفتادن، افتیدن، افتدن، فتادن› 'oftādan ۱. از بالا به پایین افتادن؛ سقوط کردن؛ فرود آمدن.۲. [عامیانه، مجاز] بیاستفاده در جایی رها شدن.۳. [عامیانه، مجاز] بستری یا زمینگیر شدن.۴. وقوع حادثهای بهصورت ناگهانی.۵. در ...
-
انداختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: handāxtan] 'a(e)ndāxtan ۱. رها کردن چیزی از بالا به پایین.۲. پرتاب کردن: سنگ انداختن.۳. گستردن؛ پهن کردن: فرش انداخت.۴. به دور افکندن.۵. در جای خود قرار دادن: در را جا انداخت.۶. درون چیزی قرار دادن: کشتی را در آب انداخت.۷. تک...