کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حلبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به حلب، شهری در سوریه) [عربی. فارسی] halabi ۱. ورقۀ نازک فلزی که از ترکیب روی و آهن ساخته میشود.۲. [مجاز] = حلب۳. [قدیمی] تهیهشده در حلب.
-
واژههای مشابه
-
حلبی ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] halabisāz کسی که پیشهاش ساختن اشیای حلبی است؛ آن که ظرفهایی از حلبی میسازد.
-
جستوجو در متن
-
حلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] halab ظرفی از جنس حلبی و به شکل مستطیل یا استوانه برای حمل مایعاتی مانندِ نفت و بنزین؛ حلبی.
-
چراغ موشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čerāqmuši چراغ سادۀ حلبی که فقط دارای فتیله و جای نفت است.
-
چلیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] čelik ظرف حلبی بزرگ، استوانه یا مکعبیشکل؛ پیت.
-
شیروانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) širvāni پوششی که با چوب و حلبی بر روی سقف بعضی از خانهها درست میکنند.
-
تنوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟. فارسی] tanure ۱. لولۀ حلبی که روی سماور میگذارند تا دود از آن خارج شود؛ دودکش.۲. لولۀ دودکش کشتی یا کارخانه.۳. سوراخ بالای آسیاب که آب از آنجا روی پرههای آسیاب میریزد.۴. [قدیمی] نوعی جامۀ جنگ شبیه جوشن: ◻︎ تنوره ز تفسیدن آفتاب / به سوزن...
-
آیینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āyēnak] ‹آینه› 'āy(')ine ۱. (فیزیک) قطعۀ شیشه که در پشت آن قلع و جیوه مالیده باشند، نور را منعکس میکند و انسان چهرۀ خود را در آن میبیند. به اندازهها و شکلهای مختلف ساخته میشود.۲. [عامیانه، مجاز] هرچیز روشن و پاک.〈 آیین...