کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیّاْض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بیاض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] bayāz ۱. نوعی دفتر دراز که از عرض باز میشود.۲. دفتر شعر؛ جُنگ.۳. کتاب دعا.۴. [مقابلِ سواد] [قدیمی] نوشتۀ پاکنویسشده.۵. (اسم، اسم مصدر) [مقابلِ سواد] [قدیمی] سفیدی.
-
واژههای همآوا
-
بیاض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] bayāz ۱. نوعی دفتر دراز که از عرض باز میشود.۲. دفتر شعر؛ جُنگ.۳. کتاب دعا.۴. [مقابلِ سواد] [قدیمی] نوشتۀ پاکنویسشده.۵. (اسم، اسم مصدر) [مقابلِ سواد] [قدیمی] سفیدی.
-
جستوجو در متن
-
ذوبحرین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ذوالبحرَین] ‹ذوالبحرین› (ادبی) zubahreyn در بدیع، شعری که در دو بحر از بحور عروضی خوانده شود، مانند این شعر: بیاض عارض تو در سواد طرۀ پرخم / بهسان غرۀ روز است طالع از شب پرچم. که هم در بحر مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن و هم به بحر مفا...
-
سواد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَسوِدَة، جمعالجمع: اَساوِد] savād ۱. [مجاز] توانایی خواندن و نوشتن.۲. مجموعۀ آگاهیها از چیزی؛ معلومات.۳. (اسم) [منسوخ] رونوشت؛ مسوده.۴. (اسم) [قدیمی] پیرامون شهر و حوالی آن.۵. (اسم) [قدیمی] سیاهی شهر از دور.۶. (اسم) [قدیمی، ...