کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
wrecking پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
wrecking
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
wrecking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب کردن، مخرب، مسبب خرابی
-
واژههای مشابه
-
wreckful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرابکاری
-
wreckings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرابکاری
-
wrecks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب، خرابی، کشتی شکستگی، لاشه کشتی و هواپیما و غیره، خراب کردن، سربه سر کردن
-
wreck buoy
شناوۀ کشتی شکسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] شناوه/ بویهای که برای نشان دادن محل کشتی شکسته به کار میرود متـ . بویۀ کشتی شکسته
-
wrecking bar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب کردن نوار
-
wreck master 2
مسئول کشتی شکسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فردی که صاحب کشتی شکسته یا بازگردان، مسئولیت مراقبت از کشتی شکسته و اموال آن را به او واگذار میکند
-
salvage tug, wrecking tug
یدککش بازگردانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] یدککشی که از آن برای بازگردانی شناورهای آسیبدیده و درمعرضخطر، گاه در موقعیتهای اضطراری، استفاده میشود
-
shipwreck 3, wreck 3
کشتی شکسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کشتی غیرقابلاستفادهای که به هر دلیل ازجمله توفان یا برخورد با مانع سخت به گِل نشسته یا غرق شده یا متروک شده باشد
-
salvage master, wreck master 1
فرمانده بازگردانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کسی که مسئول عملیات بازگردانی است
-
shipwreck 1, wreck 1, wreckage 1
بقایای کشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] آنچه از کشتی شکسته یا بار آن بر جای مانده یا در دریا پراکنده شده یا به ساحل رسیده باشد
-
shipwreck 2, wreck 2, wreckage 2
شکست کشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] غرق شدن یا شکستن یا متروک شدن کشتی
-
rerailing frog, humpback, car frog, butterfly frog, wrecking frog, greenback, rerailer
قورباغه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ابزاری هدایتکننده از جنس فولاد سخت یا چدن که چرخهای ازخطخارجشدۀ قطار را به روی ریل بازمیگرداند