کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
vertical surface پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
vertical surface
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سطح عمودی
-
واژههای مشابه
-
vertical integration
واژهنامه آزاد
ادغام عمودی؛ فرایندی که طی آن یک شرکت شرکت های توزیع و پخش محصولات خود را تحت تملک خود در می آورد تا پس از مرحلۀ تولید، کنترل خود را بر این قسمت ها افزایش دهد.
-
verticalism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمودی بودن
-
verticity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعتبار
-
verticaled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمودی
-
verticalness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمق
-
verticals
دیکشنری انگلیسی به فارسی
verticals
-
verticality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمق، راستی، قائمي، حالت عمودی، عمودیت
-
verticaling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمودی
-
vertically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمودی
-
deflection of the vertical,deviation of the vertical
انحراف قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] زاویۀ میان قائم و عمود بر بیضوی مرجع در هر نقطه از سطح زمین
-
vertical stabiliser/ vertical stabilizer, vertical tail
دُم عمودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ماهیواری قائم یا مایل در انتهای هواگَرد یا نوک بالها برای تأمین پایداری سمتی متـ . باله 1 fin, tail fin بالۀ عمودی vertical fin
-
vertical asymptote
مجانب قائم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجانبی که در دستگاه مختصات قائم موازی با محور عرضهاست
-
vertical décalage
ناهمزمانی عمودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریۀ تحول شناختی پیاژه، توالی ثابتی که در طی آن مراحل مختلف تحول پدید میآید