کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
truck stop پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
truck stop
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توقف کامیون
-
truck stop
ایستگاه کامیونرانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] غذاخوری در داخل یا در نزدیکی یک مجتمع خدمات بینراهی که در آن خدمات فنی ویژۀ کامیونها هم ارائه میشود و بهاینترتیب، رانندگان کامیون را به خود جذب میکند
-
واژههای مشابه
-
truckful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کامیون
-
trucked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کامیون، معامله کردن
-
trucks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کامیون ها، کامیون، مبادله، بارکش، معامله خردهریز، واگن روباز، چرخ باربری، معامله کردن
-
truckings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کامیون ها
-
truck spring
فنر بوژی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] انواع فنرهای مورد استفاده در سامانۀ تعلیق بوژی برای ایجاد نرمی لازم در حرکات قائم وسیلۀ نقلیۀ خطنورد
-
truck frame
قاب بوژی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سازۀ یکتکۀ فولادی که اسکلت بوژی به شمار میرود و اجزای بوژی به آن متصل میشود
-
truck centres
فاصلۀ نافی واگن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] فاصلۀ بین دو میلۀ نافی در امتداد شاهتیر و زیر بدنۀ خطنورد
-
lift truck
اَفرازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی جرثقیل کوچک برای بلندکردن و جابهجایی بارهای سنگین
-
truck tyre
تایر باری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] تایری با قطر رینگ (rim) بیشتر از 20 اینچ یا 50/8 سانتیمتر
-
ladder truck
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کامیون نردبان
-
trailer truck
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تریلی یدک کش
-
dump truck
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کامیون کمپرسی