کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
troubles پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
troubles
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
troubles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشکلات، زحمت، سختی، مزاحمت، ازار، قید، خارش، مزاحم شدن، عذاب دادن، ازار دادن، رنجه کردن، زحمت دادن، دچار کردن، اشفتن، مصدع کسی شدن
-
واژههای مشابه
-
trouble
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشکل، زحمت، سختی، مزاحمت، ازار، قید، خارش، مزاحم شدن، عذاب دادن، ازار دادن، رنجه کردن، زحمت دادن، دچار کردن، اشفتن، مصدع کسی شدن
-
troubled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشکل دار، طوفانی
-
troubling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشکل، مزاحمت، موجب تصدیع خاطر
-
trouble-shoot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشکل شلیک
-
trouble oneself
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشکل خودت
-
ask for trouble
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بپرسید مشکل
-
trouble-free
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون دردسر
-
trouble shooter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشکل تیرانداز، کاشف عیب و نقص و رفع کننده ان
-
trouble maker
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دردسر ساز، مزاحم، اشوبگر