کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
travail پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
travail
/trəˈvāl,ˈtravˌāl/
دیکشنری
سستی
اسم
labor, travail, labour
درد زایمان
hardship, difficulty, adversity, travail, affliction, toil
مشقت
travail
رنج زحمت
فعل
suffer, travail, take care, toil
رنج بردن
pain, travail, twinge
درد کشیدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
travail
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سستی، درد زایمان، مشقت، رنج زحمت، رنج بردن، درد کشیدن
-
واژههای مشابه
-
travailed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سقوط کرد، رنج بردن، درد کشیدن
-
travailler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تراولر
-
travailous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوزاننده