کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
transparence پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
transparence
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
transparence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شفافیت، فرانمایی، پشتنمایی، حالت زجاجی
-
واژههای مشابه
-
transparent
شفاف 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] دارای شفافیت
-
transparency
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شفافیت
-
transparencies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شفافیت
-
transparentness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شفافیت
-
transparently
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شفاف
-
transparent medium
محیط شفاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] محیطی که نور مرئی یا بخشی از پرتوهای الکترومغناطیسی از آن عبور کند
-
transparency 1
شفافه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] تلقی که بر روی آن تصویر و نمودار و نوشته نگاشته میشود و میتوان آن را با تاباندن نور بر روی پرده نمایش داد
-
transparency 2
شفافیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] قابلیت جسمی که نور را از خود عبور میدهد
-
transparent colour
رنگ شفاف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] رنگی که نور را از خود عبور میدهد
-
transparent quartz
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوارتز شفاف
-
transparent gem
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جواهر شفاف
-
overhead projector, overhead transparency projector
بالاتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] فراتابی که با آن میتوان متن و نمودار و تصویر نگاشتهشده بر روی شفافه را در مقیاسی بزرگتر بر روی پرده یا دیوار نمایش داد