کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
transmissible پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
transmissible
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
transmissible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل انتقال است، قابل انتقال، مسری، انتقال پذیر، قابل سرایت، فرافرستادنی، فرستادنی، ساری
-
واژههای مشابه
-
transmissions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقال، ارسال، مخابره، عبور، سرایت، فرا فرستی، سخن پراکنی
-
transmissively
دیکشنری انگلیسی به فارسی
transmissively
-
transmissiveness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
transmissiveness
-
transmission
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتقال، ارسال، مخابره، عبور، سرایت، فرا فرستی، سخن پراکنی
-
transmissivity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گذرا، فرافرست پذیری، نیروی انتقال دهنده، قابلیت نقل و انتقال
-
batch transmission, batched transmission
ارسال دستهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ارسال بیوقفۀ مجموعهای از پیامها از پایانۀ مبدأ به پایانۀ مقصد، بیآنکه در حین ارسال، پیامی در مسیر برگشت مبادله شود
-
connectionless mode transmission, connectionless transmission
انتقال بیاتصال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] انتقالی که در آن پیش از برقراری ارتباط یا در حین آن هیچ مدار ثابتی میان گیرنده و فرستنده برقرار نشود
-
vestigial-sideband transmission, VSB transmission
انتقال کنارباند بازمانده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] شکل بهبودیافتۀ انتقال دوکنارباند که در آن فقط بخشی از یک کنارباند همراه با کنارباند دیگر و نشانک/ سیگنال حامل انتقال داده میشود
-
transmissible 2
قابل انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ویژگی آنچه میتواند از فرد یا گونهای به دیگری منتقل شود
-
transmission substation
پست انتقال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی برق] پست برقی که ولتاژ بالایی برای انتقال به پستهای دیگر دارد
-
transmission 2
تراگسیل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] انتقال تکانه از یک یاختۀ عصبی به یاختۀ عصبی دیگر از خلال همایه
-
diffuse transmission
تراگسیل پخشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] عبور امواج از محیطی که در آن امواج در همۀ جهات منتشر میشوند
-
transmission 3
سرایت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] 1. انتقال بیماری از یک فرد به فرد دیگر 2. انتقال صفات وراثتی از والدین به نسل بعد